چکیده:
بابالحکایات احمد شوقی و حکایتهای پروین اعتصامی از مهمترین آثار تمثیلی ادبیات معاصر عربی و فارسی به شمار میروند. دیدگاه غالب این است که نوع ادبی تمثیل و ساختار آن ضعیف است و به زحمت بار محتوای اخلاقی را بر دوش میکشد. در نتیجه، این نوع ادبی همواره در پایینترین درجۀ یک نوع داستانی مورد بررسی قرار میگیرد. به علاوه، اغلب تحقیقهای این حوزه به محتوا پرداخته، به هنر «چگونه گفتن» آنها توجهی نشان ندادهاند. بدیهی است که «چگونه گفتن» اصل بسیار مهمی در ادبیات است و این حجـم از تحقیقهایی که به «چه گفتنها» میپردازد، گونهای بیمهری به این اصل اصیل ادبیات محسوب میشود. در این مقاله، کوشیدهایم تا با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی و مطالعات کتابخانـهای، ضمن بررسـی دقیق ساختار تمثیـل و عناصر سازندۀ آن بر اساس دو اثر تمثیلی مذکور، ارتباط دقیق ساختاری و محتوایی آنها را نیز با یکدیگر نشان داده، تأکید نماییم که در بررسی چنین آثاری، نگرش یکسویۀ محتوایی به هیچ وجه نمیتواند یک راهکار ژرفشناسانۀ مورد اعتماد باشد و شناخت ساختار هر اثر ادبی با تمام جزئیات آن، یک اصل اساسی است که البته به درک عمقی محتوایی آن اثر نیز میانجامد.
خلاصه ماشینی:
"البته تعـداد انـدک دیگـری از جانوران نیز در این حکایت ها در نقش هایی ظاهر شده اند که حالـت خنثـی دارنـد و بـه راحتـی نمیتوان پایان کار و سرنوشت آنها را فهمید، اما این بدان معنـا نیسـت کـه ایـن حکایـت هـا را حکایت های شخصیت محور بنامیم ؛ زیرا اولا تمثیل عرصۀ کنش و واکنش داستانی نیسـت ، ثانیـا این نقش های خنثی و تا حدی غیرقابل پیش بینی، کاملا در دست راوی قرار دارند و با اسـتفاده از کلام هنری و لفاظیهای وی قادر به انجام کارهایی هستند یا تبدیل به دسـتمایه ای بـرای بـه کرسی نشاندن پیام اخلاقی حکایت میشوند و این ناشی از همان خصیصۀ ذاتی تمثیل است که در آن «برای بیان اندیشه و جریانات پنهانی از تصـویرگری اسـتمداد مـیشـود؛ زیـرا تشـخیص میبخشد و باعث میشود موضوعات ذهنی و عاطفی مجسم شده ، بـرای انتقـال بـه دیگـران بـه تصویر کشیده شوند» (رستگار فسایی، ١٣٦٩: ١٥).
بنابراین ، معنیاندیشی بیش از اندازة پروین و دخالـت بـیپـروای او در کار روایت ، باعث میشود تا طرح حکایت ها در اغلب موارد به جدال و منـاظرة محـض انجامـد و شخصیت ها فقط در حد یک نام جلوه کنند و حادثه ، نقطۀ اوج و گره گشـایی بیشـتر بـه دسـت پروین رقم بخورند تا اینکه نتیجۀ طبیعی مناظره ها به شمار آیند، لیکن آنچه ایـن ضـعف را تـا حد بسیار قابل قبولی جبران میسازد و موجب میشود تا چهارچوب ساختاری این حکایت ها را از ورطۀ سقوط به پرتگاه ایرادهای فاحش و غیرقابل چشم پوشی برهانـد و شـالودة سـاختاری و محتوایی را با هم سازگار و متناسب حفظ کنـد، قـدرت پـروین در سـخنوری و بیـان اقنـاع گـر اوست که با سیطرة خود بر تمام حکایت هایش ، از ابتدا تا انتها کاری میکند که مخاطـب بـدون کوچکترین احساس ناسازگاری در ساختار و محتوای هر حکایت ، آن را با رغبت دنبـال نمایـد و پذیرای پیام آن باشد."