چکیده:
شاعران و نویسندگان ایرانی در همة اعصار به بیان واقعیتها و انتقاد از حاکمان وقت و اوضاع اجتماعی و سیاسی دوران خود پرداختهاند. این نوع از اشعار به "شعر اعتراض" موسوم هستند. این مقاله اشعار اعتراض را در دورة بعد از انقلاب اسلامی از جنبة واژگانشناسی مورد بررسی قرار میدهد و واژگانی که باعث تشخص زبان این نوع شعر گشته، نشان میدهد. هنجارگریزیهای واژگانی در شعر اعتراض به گونههای مختلفی به وجود آمدهاند؛ از جمله کهنگرایی در اسم و فعل، نوآوری در ترکیبات، افعال و عبارتهای فعلی، به کاربردن اسمها، فعلها و اصوات عامیانه و محاورهای و واژگان برگرفته از زبانهای دیگر. آنچه در همة این برجستگیهای زبانی قابل توجه است، ارتباط آنها با موضوع اعتراض است و شاعران با بهرهگیری از این واژگان به خوبی توانستهاند مضامین اعتراضآمیز خود را پرورش دهند و به مخاطبان القاء نمایند.
خلاصه ماشینی:
الخ " شعر سنایی نیز در قلمرو "زهد و مثل " غالبا شعر اعتراض است و این اعتراض لحنی درشت و ستیهنده دارد» (شفیعی کدکنی، ١٣٨٠: ٣٩) هم چنین ناصر خسرو را باید یک شاعر ژورنالیست دانست که نقد اجتماعی و سیاسی را در شعر خود مطرح میکند، به گونه ای که اگر در عصر حاضر زندگی میکرد، بسیاری از اشعار او اجازه چاپ نمی یافتند (سلیمانی، ١٣٦٠: ١٢١) اما در گذشتۀادب فارسی این گونه شاعران که انتقاد اجتماعی مستقیم و با انگیزه های اجتماعی داشته باشند، اولا نادر و انگشت شمارند و ثانیا شعر انتقادی همین بزرگان هم در حدی نیست که بتوان آن را یک جریان مستمر و ریشه دار به شمار آورد و آن ها هم ، بیش تر ناصح اند تا منتقد (زرقانی، ١٣٨٣: ٦٧) بنابراین ، علی رغم تلاش شاعران گذشتۀ ایران ، این ادب اعتراضی چندان گسترش نیافته است ، اما در دوره معاصر یعنی از زمان نهضت مشروطه تا دورۀ معاصر انتقاد و اعتراض جزئی از زندگی مردم و به خصوص شاعران متعهد شده است .
(صفارزاده ، ١٣٦٥: ١٦-١٧) «مردم ز قلم بازی تان ، فصل تفنگ اسـت شب نامه زیاد است ، شبیخون بنویسید» (مهدینژاد، ١٣٨٧: ٣٨) «شهیدتر ز شهیدان بی کفـــن ؛ شـاعر غریب تر ز نویسنده ها ؛ کتاب فـروش » (قزوه ، ١٣٩١: ٧٧) نمونه های دیگر این ترکیبات عبارتند از: محنت آباد (مهدینژاد و سیار، ١٣٨٨: ٢٢١) رخشستان (همان : ٧٥) زهد بازان (همان : ١٨٥) صحنۀ بازی (همان : ٧٢) کاکل زری ها (همان : ٧٤) تلخکان / ادابازی (قزوه ، ١٣٩١: ١٢٥-١٢٦) دعابازی !