چکیده:
هرم بزرگ هستی در اغلب تمدن های پیشامدرن، بیانگر سیری نزولی از راس هرم رو به سوی قاعده آن، پدید آورنده جهانی غیرمادی و مادی است. این سیر، در عین حال که لطافت محض را به تدریج به غلظت و ستبری بدل می کند، از وحدت محض به سوی کثرت، از عدم تعین به سوی تعین، از مطلق به نسبی و از ساحت تلالو عریان وجود رو به سوی ساحت کمون و استتار آن در حرکت است. این پژوهش، با رویکرد نظری و تحلیلی و با بحث از نظرگاه ادیان و مکاتب اندیشگی شرق در این زمینه، چگونگی جایابی و رابطه میان اجزاء و مراتب موجودات را در تقریرهای ناظر به هرم بزرگ هستی مورد نقد و بررسی قرار می دهد تا از این رهگذر، به تصویری روشن از هستی شناسی نظم کیهانی در آیین دائو، هندو و بودا دست یابد.
The great chain of being in most pre-modern civilizations indicates that the downward trend from top to base is the creator of an immaterial and material world. This trend gradually turns sheer delicacy into impurity، sheer unity into multiplicity، non-determination to determination in، absolute into relative and the realm of manifestation into a realm of latency. Using a theoretical- analytical approach and examining the viewpoint of oriental religions and schools of thought in this regard، this study reviews and criticizes the position and relationship between the components and levels of beings in the expositions of the Great chain of being، and then presents a clear picture of the ontology of cosmological order in Daoism، Hinduism and Buddhism.
خلاصه ماشینی:
"اما حضور مؤلفان بسیار در نگارش بخش های گونه گون وده ها، که در مدت زمانی نسبتا طولانی(یعنی حدود 6 قرن) شکل کنونی آن را پدید آورده اند، موجب شده است تا تلقی ها و اساطیر گوناگونی در باب موضوعات مورد بحث در این آثار، از جمله آغاز آفرینش و چگونگی پیدایش مراتب مختلف هستی مطرح شود.
این وضعیت، اگرچه در ادوار بعدی بسط و توسعه آیین بودا، به ویژه در مکتب ماهایانه دستخوش تغییرات فراوان شد، اما جان مایه تعالیم بودا، که ناظر به مسئله رنج و راه های فهم و رهایی از آن بود، همچنان در همه روایت های آیین بودا کم وبیش، به مثابه امری کانونی مورد توجه قرار گرفت و از شکل گیری یک نظام هستی شناختی فربه و متافیزیک ستبر مرتبط با آن ممانعت به عمل آورد.
به این ترتیب، آیین بودای مبتنی بر متون کانون پالی، در عین باور به نظام سلسله مراتبی، که تفاوت های قابل توجهی در تلقی هستی شناسانه مستتر در آن و نحوه چینش مراتب و رابطه میان آنها با سایر تقریرها به چشم می خورد، بدون آنکه به وجود هرگونه بنیان ثابت و جوهر پایدار اعتراف کند، سعادت آدمی را در رهایی دانستگی او از چنبره جهان پدیداری ناپایدار و سکنای همیشگی در خاموشی ابدی جست وجو می کند.
در بحث از انواع تلقی های سلسله مراتبی از هستی در ادیان و مکاتب اندیشگی شرق، که در کانون بررسی های این نوشتار قرار داشت، آیین دائو و بودای نخستین از این جهت که هر دو معطوف به نوعی حکمت عملی ناظر به زندگی انضمامی پیروان خود بوده اند و ازاین رو، به مباحث ما بعدالطبیعی چندان راغب نبوده اند، وضعیتی مشترک دارند."