چکیده:
بازاندیشی آثار و اندیشههای دانشمندان تأثیرگذار در تولید و توسعه علم، به ویژه واکاوی اصول و روش تحقیق اندیشمندان مسلمان، نقش بسیاری در شکلگیری و هدایت نهضت تولید علم در ایران اسلامی دارد. ابوریحان بیرونی و ابنخلدون دو تن از دانشمندان صاحبسبک و بینش ژرف در حوزه علوم انسانی، مطالعات جامعهشناسی و مردمشناسی هستند که با اصول و روشتحقیق خاص خود، و خلق آثار مکتوب به شیوه مقایسهای، تطبیقی، تاریخی، عقلی، استقرایی و تجربی در عصر خود، گفتمان جدیدی را در این حوزه پدید آوردند. این پژوهش، با رویکرد نظری و تحلیلی به واکاوی این پرسش میپردازد که مطالعات و پژوهشهای بیرونی و ابنخلدون بر چه اصول و روشی مبتنی هستند. یافتههای پژوهش حکایت از آن دارد که هر دو، در مبانی نظری و اصول پژوهش به اصل رعایت بیطرفی علمی، دوری از تعصب، امانتداری و واقعبینی پایبندی بودند و در روش تحقیق از روش قیاسی، مقایسه، مشاهده، استقراء، نقادی، عقلی، برهانی، آماری، ریاضی و ادراک شهودی بهره بردهاند. هر چند تفاوتهایی میان آین دو در روش تحقیق به چشم میخورد. «گفتمان» یکی از پیچیدهترین مفاهیم عصرما است. تکثر معنایی و استفادههای متفاوت از این واژه، موجب شده که بهراحتی نتوان مخرج مشترکی برای همة صورتهای متفاوت آن پیدا کرد. با این وجود، گفتمان نقش محوری در تولید جهان اجتماعی، از جمله دانش، هویت، روابط اجتماعی و زندگی روزمره بازی میکند. بررسی دقیق گفتمان (به مثابه یک روش) نیازمند بررسی نسبت آن با سایر حوزههای معرفتی نظیر فلسفۀ زبان، جامعهشناسی و برخی تأملات پسامدرن و چگونگی وامگیری این حوزه از حوزههای معرفتی مذکور میباشد.کاربرد پرشمار واژة «گفتمان» و عدم تفکیک و غالبا نامشخص بودن معنای منظور، گویای این است که بیشتر کاربران به گسترۀ مفهومی و تنوع کاربردی این واژه در نظامهای معرفتی مختلف التفات چندانی نداشته و گاه فهم عمیقی نیز از بنمایههای فلسفی، معرفت شناختی، زبانشناختی و جامعهشناختی آن ندارند. این قبیل تعاملات سادهانگارانه، منجر به بدفهمی، کاربرد ناصواب، خلط مباحث، عدم تفکیک جنبههای نظری و روشی و... شده است. این نوشتار در صدد است تا در حد امکان به تنقیح نظریة گفتمان، بنمایهها، رویکردها و نسبت آن با حوزههای معرفتی مختلف بپردازد و در این راه، به کاربرد دقیقتر آن در متون و محاورات علمی کمک کند.
خلاصه ماشینی:
"بیرونی میگوید: من از پذیرش حقیقت، از هرمنبعی که بیابم روی گردان نیستم و اگر به حقیقت بدل نگردد، به دور ریخته میشود و پس از آنکه فکر خود را از عوامل زیان آوری که بدان معتاد شده، از قبیل تعصب و غلبه و پیروی از هوا و ریاست طلبی که سبب هلاک بسیاری از مردم است و مانع از دیدارحق و حقیقت است، پاک ساختیم، باید آرا و گفتههای ایشان را در اثبات این مقصود با یکدیگر بسنجیم(بیرونی، 1363، ص 82).
علاوه بر این، تازگی روش وی در این است که از ریاضیات در مطالعه مسائل انسانی و اجتماعی استفاده میکرد و در بررسی وقایع تاریخی، به دنبال فهم علل و اسباب آنها بود و به تجربه و مشاهده نیز توجه داشت(آزاد، 1393، ص229ـ32).
وی با روش تفکر نقدی و انتقاد خویش و با مطالعة کنجکاوانه و منتقدانة آثار علمی با هدف بهرهگیری از درونمایهها و دستاوردهای پژوهشی، شیوة مطمئنی برای دستیابی به نتایج مفید و وصول به جنبههای قوت و ضعف منابع علمی به دست میدهد: وی (محقق) به منابع متعدد و دانشهای گوناگونی نیازمند است ]تا[ او را به حقیقت رهبری کند و از لغزشها و خطاها برهاند؛ چه اگر تنها به نقل کردن اخبار اعتماد کند، بیآنکه به قضاوت اصول عادات و رسوم و قواعد سیاستها، و طبیعت تمدن و کیفیات اجتماعات بشری بپردازد و حوادث نهان را با وقایع پیدا و اکنون را با رفته، بسنجد، چه بسا که از لغزیدن در پرتگاه خطاها و انحراف از شاهراه راستی در امان نباشد(همان، 1366،ص13(."