چکیده:
بی شک جاده ابریشم در گذشته یکی از برجسته ترین تحولات اقتصادی، سیاسی و ارتباطی و مهم ترین شاهراه ارتباطی و کانون تبادل فرهنگ، هنر، عقاید، مذهب و حتی مسایل نظامی و اقتصادی محسوب می شد. اهمیت موضوع ناشی از این است که احیای مجدد جاده ابریشم زمینه ارتقاء موقعیت استراتژیک ایران و بهره برداری بهینه از موقعیت ترانزیتی را در مسیر شرق و غرب فراهم می سازد. این مقاله، با روش توصیفی ـ تبیینی و با بهره گیری از روش اسنادی به نقش استراتژیک احیای جاده ابریشم در شکل سنتی و نوین آن، برای توسعه روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران و کشورهای آسیای مرکزی در جهت تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی در چارچوب نظریه ارتباطات کارل دویچ می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از این است که علی رغم چالش های متعدد،فرصت های مناسبی برای احیای جاده استراتژیک ابریشم به عنوان یک پروژه زیربنایی به تسهیل حمل و نقل بار و مسافر کمک می کند و از این طریق، زمینه توسعه فرهنگی و تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی در ایران، که شامل موارد متعددی ازجمله متنوع سازی درآمدهای ملی و خروج از وابستگی به درآمدهای نفتی است، تحقق پیدا می کند.
خلاصه ماشینی:
"سؤال اصلی این مقاله این است که احیای جاده ابریشم چه نقشی در توسعه و تقویت اقتصاد مقاومتی در وضعیت کنونی ایران اسلامی دارد؟ همچنین گسترش ارتباطات و مسیرهای حمل و نقل در این زمینه چگونه می تواند منجر به توسعه روابط اقتصادی و در نهایت، همگرایی و توسعه فرهنگی منطقه ای شود؟ و آیا ایران اقداماتی در راستای توسعه شبکه های حمل و نقل برای بسط همکاری با کشورهای آسیای مرکزی به عمل آورده است؟ چه فوایدی در توسعه شبکه حمل و نقل عاید جمهوری اسلامی می شود؟ در پاسخ به این سؤالات، این فرضیه مطرح می شود که جاده ابریشم و سابقه دیرینه آن گویای این است که ایران در مسیر شرق و غرب و شمال ـ جنوب، نقش ارتباطی و ترانزیتی داشته و همواره در گذشته های دور از این نقش ارتباطی بهره مند شده است.
اگر فرایند همکاری و همگرایی منطقه ای، با استفاده از توسعه مناطق آزاد صنعتی شکل گرفته و توسعه یابد، در این جهت تجارت چندجانبه، انتقال آزاد کالاها، خدمات، سرمایه و سایر عوامل تولید می تواند به عنوان بستر حصول به این فرایند عمل کند، اما چالش هایی از قبیل تقاوت ساختارهای اقتصادی کشورهای منطقه، نامکمل بودن اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی با اقتصاد ایران، فقدان سرمایه لازم در برخی کشورهای منطقه برای توسعه، نگرانی کشورها از یکدیگر به دلیل نظام سیاسی متفاوت، اعمال نفوذ کشورهای فرامنطقه ای، عدم وجود دیدگاه های سازنده منطقه ای، تعرضات سیاسی و عقیدتی، دلبستگی اعضا به غیر از منطقه، حل نشدن رژیم حقوقی دریای خزر و..."