چکیده:
رویکرد ذهنیگرا، بر دخالت عناصر ذهنی در تفسیر تأکید دارد و بر آن است که قبل از تفسیر، معنای متن، وجود خارجی ندارد. بهترین راه مواجهه با پیامدهای نادرست رویکرد ذهنی در تفسیر متون دینی، بررسی مبانی معرفتشناسی و نظری آن است. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی ارتباط آن را با سه مقولة محوری؛ «حقیقت»، «زبان» و «روش» نشان میدهد. طبق رویکرد ذهنی، حقیقتی به معنای مطابقت وجود ندارد یا نسبی است؛ روشی برای نیل بدان وجود ندارد و زبان حکایتگر از واقع نیست. بر این اساس تفسیر به معنای دستیابی به حقیقت از طریق زبان و روش ممکن نیست. درحالیکه بر پایة اصول عقلایی، حقیقت به معنای ویژگی قضیه؛ زبان بهعنوان ابزار ابراز معنا؛ و روش بهعنوان راه وصول به آن، شالودة تفسیر متون را شکل میدهند.
خلاصه ماشینی:
"این ایرادها برآمده از آن است که واقعیت خارجی و عینی مساوی با واقعیتهای مادی پنداشته میشود و برای رفع آن باید خاطرنشان کرد که اولا واقعیت عینی منحصر به مادیات نیست و شامل مجردات هم میشود، بلکه در جای خودش ثابت شده که بهره آنها از واقعیت بیش از بهره مادیات است؛ ثانیآ منظور از واقعیتی که قضایا باید مطابق با آن باشند، مطلق محکی قضایا (نفسالامر) و منظور از خارج، ماوراء مفاهیم آنهاست هرچند آن واقعیات و محکیات در ذهن تقرر یافته یا از امور روانی باشند و اساسا قضایای منطقی خالص از امور ذهنی دیگری حکایت میکنند و نسبت مرتبهای از ذهن که جای تحقق محکیات این قضایاست به مرتبهای که بر آن اشراف دارد، مانند نسبت خارج از ذهن به ذهن است (مصباح یزدی، 1377، ص 253).
به همین دلیل این رویکرد در برابر هرچیزی که مدعی ثابت بودن، قابل اعتماد بودن و معتبر و قطعی بودن باشد مخالفت میورزد و بر آن است که حقیقت به معنای مطابقت با واقع نه وجود دارد و نه دستیافتنی است و هرآنچه برای تفکر و فهم بخواهد ضابطه، محدودیت و کنترل ایجاد کند، باید واسازی و ویران شود (واعظی، 1390، ص224).
از نگاه وی، فلسفة غرب بر پایة پندار متافیزیک حضور، شکل گرفته است؛ اما چنین حضوری هرگز بهطور مطلق حاضر نیست که معانی از قبل موجود باشند؛ آنچه معنای اصلی یک متن به حساب میآید، به دیدگاه ما بستگی دارد و نباید در پی حقیقت در متون بود؛ زیرا حقیقتی وجود ندارد؛ یگانه چیزی که وجود دارد تفسیر و برداشت ما است (گلن وارد، 1384، ص 147)."