چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر نوع رابطه معلم- دانش آموز و میزان سرمایه فرهنگی بر بروز مقاومت دانش آموزان در برابر هنجارهای رسمی مدرسه می پردازد. بر اساس دیدگاه چپ گرایانی چون آلتوسر نظام آموزش و پرورش ابزار ایدئولوژیکی دولت به حساب می آید و ساختار های نظام حاکم را بازتولید می کند، اما به عقیده متفکران انتقادی تعلیم و تربیت، اغلب در برابر برنامه های ارائه شده از سوی نظام، مقاومت دانش آموزان بروز می کند و در همین نظام امکان رهایی نیز فراهم می شود. در این میان نوع تعامل بین معلم و دانش آموز و میزان برخورداری از سرمایه فرهنگی می تواند در بروز مقاومت دانش آموزان در برابر هنجارهای مدرسه تاثیرگذار باشد. این مطالعه به صورت پیمایش انجام گردید و جامعه آماری پژوهش حاضر دانش آموزان پسر دبیرستانی شهر تهران بودند که با حجم نمونه 310 نفر انتخاب شدند. یافته های این تحقیق نشان داد که رابطه بین دو متغیر نوع رابطه معلم- دانش آموز و بروز مقاومت معنی دار می باشد، بر این اساس فرضیه اول تحقیق تیید گردید. در رابطه با فرضیه دوم، نتایج به دست آمده از تحلیل دو متغیره حاکی از آن است که بین دو متغیر سرمایه فرهنگی دانش آموز و بروز مقاومت رابطه معناداری برقرار است. تحلیل رگرسیونی نشان داد که نوع رابطه معلم- دانش آموز از بین متغیرهای مستقل پژوهش تاثیر قوی تری را بر متغیر وابسته داشته است.
خلاصه ماشینی:
بر اساس ديدگاه چپ گراياني چون آلتوسر نظام آموزش و پرورش ابزار ايدئولوژيکي دولت به حساب ميآيد و ساختارهاي نظام حاکم را بازتوليد ميکند، اما به عقيده متفکران انتقادي تعليم و تربيت ، اغلب در برابر برنامه هاي ارائه شده از سوي نظام ، مقاومت دانش آموزان بروز ميکند و در همين نظام امکان رهايي نيز فراهم ميشود.
به عقيده آنان گرچه نظام آموزش و پرورش در راستاي بازتوليد ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي، افراد را جامعه پذير کرده و به تقسيم و تخصيص اين نيروها در جهت اهداف خود قدم برميدارد و به عبارتي در نهادينه شدن واقعيت در ذهن دانش آموزان نقش واسطه را ايفا ميکند و اذهان را با سوگيريهاي خاصي دستکاري ميکند، اما در همين نظام امکان رهايي از اين وضعيت نيز فراهم ميشود.
هانري ژيرو١ (١٩٨٣) با الهام از انديشه هاي آنتونيوگرامشي، هربرت مارکوزه و خصوصاً پائولو فريره مفهوم «مقاومت ٢» را مطرح مينمايد و اعتقاد دارد هميشه اين گونه نيست که بايد انتظار داشته باشيم نظام آموزش و پرورش در هر جامعه اي ساختارهايش را به طور کامل بازتوليد کند، بلکه همواره در برابر آنچه که وي برنامه هاي آشکار و پنهان نظام آموزشي ميخواند، مقاومت دانش آموزان شکل ميگيرد.
بنابر آنچه که از نظريات بازتوليد (اجتماعي و فرهنگي)، و مقاومت و الگوي روابط معلم و دانش آموز مطرح گرديد: ميتوان گفت : گرچه نظام آموزش و پرورش به مثابه دستگاه ايدئولوژيک در دست طبقۀ مسلط است و نقش بازتوليدکنندگي دارد و ارزش هاي نظامِ مسلط و ساختار اجتماعي - اقتصادي آن را بازتوليد ميکند اما بر اساس رويکرد انتقادي در همين نظام شرايط مقاومت ايجاد شده و امکان رهايي نيز وجود دارد.