چکیده:
ژانر اتوبیوگرافی در معنای متعارف آن، بیش از هر چیز بر شیوه ها و رویه های مقبول در روایت داستان زندگی ناظر است. به این ترتیب که این ژانر، فرم های قاعده مند و مشخصی را در زمینه چگونگی قوام دادن داستان زندگی تشویق می کند و از این طریق به طرد فرم های بدیل در این زمینه مبادرت می ورزد. بنابراین ژانر اتوبیوگرافی، در نهایت فشار هنجارینی را بر چگونگی قوام دادن داستان زندگی تحمیل کرده و از این طریق می کوشد تا شیوه های مقبول و مشروع را از انواع نامقبول آن تمیز دهد. این تشویق و طرد هنگامی واجد دلالت ها و پیامدهای معناداری می گردد که این واقعیت را مدنظر قرار دهیم که فرم متعارف در نهایت نوع مشخصی از سوژگی را امکان پذیر کرده و به تبع آن، انواع دیگری از سوژگی را محدود می کند. در همین راستا یکی از زمینه هایی که می تواند چنین غیبتی را به نحو معناداری نشان دهد، مقوله جنسیت و به طور مشخص تر، مقوله اتوبیوگرافی زنان است. ژانر اتوبیوگرافی در روند تاریخی قوام یافتن اش، در عمل اتوبیوگرافی زنان را خارج از چارچوب های متعارف و کانونی این ژانر قرار داده و در نتیجه تنها با تحمیل کردن غیبت بر این اتوبیوگرافی ها توانسته خود را به مثابه ژانری مشخص صورت بندی کند. بنابراین معرفی اتوبیوگرافی های زنان به عرصه ژانر، اصولا در راستای متزلزل کردن مرزها و خودبسندگی های این ژانر عمل کرده و همزمان فرم ها و صور بدیلی را برای قوام دادن داستان زندگی امکان پذیر می کند. در این مجال تلاش می شود تا با تمرکز بر مجموعه ای از اتوبیوگرافی های دانشجویی و با ارائه سنخ شناسی و ذکر مهم ترین نمونه های هر سنخ، چگونگی تلاش این دانشجویان به منظور قوام دادن داستان زندگی و تجربه زنانه شان را نشان دهیم؛ تلاشی که بیش از هر چیز از رهگذر عدول از فرم متعارف اتوبیوگرافی صورت پذیرفته است.
خلاصه ماشینی:
در اين مجال تلاش ميشود تا با تمرکز بر مجموعه اي از اتوبيوگرافيهاي دانشجويي و با ارائۀ سنخ شناسي و ذکر مهم ترين نمونه هاي هر سنخ ، چگونگي تلاش اين دانشجويان به منظور قوام دادن داستان زندگي و تجربۀ زنانه شان را نشان دهيم ؛ تلاشي که بيش از هر چيز از رهگذر عدول از فرم متعارف اتوبيوگرافي صورت پذيرفته است .
و دقيقاً از همين منظر است که ميتوان بر محور مسئله زاي مقالۀ حاضر تأکيد کرد: اين که در صورت مدنظر قرار دادن اين امر که ژانر اتوبيوگرافي تنها هنگامي ميتواند به عنوان نوع و گونه اي منسجم به حساب آيد که به نحو همزمان ، به طرد اتوبيوگرافيهاي بديل ، از جمله ̀˹ اتوبيوگرافيهاي زنان ، مبادرت ورزد، آنگاه معرفي اتوبيوگرافيهاي زنان به عرصۀ ژانر اتوبيوگرافي، اصولاً در راستاي متزلزل کردن مرزها و خودبسندگيهاي اين ژانر عمل کرده و همزمان ميتواند شرايط امکان فرم ها و صور بديلي را براي قوام دادن داستان زندگي فراهم آورد.
نگارنده ها تا چه ميزان ميتوانند امکان هاي بديل روايي، سبک شناختي و ژنريک را به انسجام نويني بدل سازند و از اين طريق روايتي معنادار، که فراتر از بازتوليد روايت هاي مرسوم است را براساس فرديت خود برسازند؟ ملاحظات روش شناختي شيؤە مرسوم و متعارف روايت ِ خود در اتوبيوگرافي، هنجارها و تعينات مختلفي را تشويق ميکند که اين هنجارها و تعينات ، نوع خاصي از سامان دهي و انتظام بخشي به تجربۀ زندگي و به تبع آن نوع خاصي از برساختن خود از رهگذر فرآيندهاي متني و اتوبيوگرافيک را امکان پذير ساخته و همزمان ديگر صور و فرم هاي بديل اين امر را محدود کرده و به حاشيه ميبرد.