چکیده:
زبان دین از جمله مسائل مهم در حوزه دینپژوهی است. در این مقاله موضع علامه را در خصوص زبان دین بررسی میکنم. تفحص در مباحث معرفتشناسانه و هستیشناسانه و رویکردهای علامه در تفسیر قرآن از جمله مباحث محکمات، متشابهات و تاویل از جمله منابع ما در این تحقیق است. برخی نویسندگان معتقدند که قرآن گرچه از زبان عرفی بهره میگیرد، اما این زبان برای فهم قرآن کافی نیست و از اینرو بعضی زبان قرآن را زبان ترکیبی و بعضی دیگر نیز زبان عرفی خاص مینامند. به نظر میرسد اگر زبان عرفی به خوبی تفسیر و تعریف شود، نیاز به نظریات «زبان ترکیبی» و «زبان عرفی خاص» نیست. میتوان گفت که زبان قرآن، «زبان عرفی» است و راه دستیابی به لایههای عمیقتر قرآن، تزکیه و تطهیر نفس است نه کاوش در کلمات و عبارات قرآن. در این مقاله ما با کاوش در آثار علامه، موضع ایشان را درباره واقعنمایی گزارههای دینی آشکار میکنیم
خلاصه ماشینی:
معیار معناداری از نظر آنها چنین بود: «هر جملهای فقط وقتی نسبت به شخص معینی دارای معناست که این شخص بتواند صحت و سقم قضیه مندرج در آن جمله را اثبات کند؛ یعنی بداند چه مشاهداتی تحت چه شرایطی مؤدّی به این میشود که قضیه مزبور را به عنوان حقیقت، تصدیق یا به عنوان بطلان رد نماید»(آیر،18:1384) با توجه به این معیار، قول به وجود خداوند از آنجا که بر حسب ظهورات تجربی قابل تعریف و اثبات نیست، جزء گزارههای مابعدالطبیعی محسوب میشود و بنابراین بی معناست؛ یعنی گزاره «خدا وجود دارد» نه صادق است و نه کاذب (همان: 9-138).
منظور از اِحکام محکمات این است که این آیات در مدلول خود محکم و استوار هستند و معنای مراد آنها به غیرِ مراد، اشتباه نشود و متشابه بر خلاف آن است (طباطبایی،1393: 50-52)؛ به بیان واضحتر میتوان گفت که متشابه، آیهای است که اولاً دلالت بر معنا داشته باشد و ثانیاً معنایی را که میرساند محل شک و تردید باشد؛ اما لفظ آیه ابهامی ندارد تا گفته شود که از طریق قواعد و طرق معمول زبان عربی تردیدهایی که در لفظ ایجاد شده، برطرف گردد (طباطبایی،1391ه.
به علاوه این حقیقت از قبیل مفاهیمی که از الفاظ به ذهن میرسد، نیست؛ بلکه تأویل امور عینی هستند که به دلیل مقام والایی که دارند، ممکن نیست در چارچوب الفاظ بشری بگنجند و علت اینکه خدای تعالی آن حقایق عالیه را به صورت لفظ درآورد بدین خاطر بود که ذهن و جان آدمیان را با گوشهای از آن حقایق عالیه آشنا سازد؛ بهعبارت دیگر میتوان گفت که کلام او به منزله مثالهایی است که جهت تقرّبِ ذهنِ شنونده به مقاصد گوینده بیان میشود تا مطلب بر حسب فهم شنونده روشن شود»(همان،ج3: 49).