چکیده:
گنجینه روایی شیعه ، آکنده از روایاتی است که تصویرگر جریانات آخرالزمانی اسـت . ایـن روایات که از آن به روایات پیشگویی ظهور یاد می شود، مـورد توجـه فرقـه هـا و گـروههـای انحرافی بوده است . این گروهها ضمن سعی در تطبیق روایات بر مـدعای خـویش از جایگـاه روایات در منظومه فکری مسلمانان در جذب تودههای مردم و اقناع فرقه ای از روایات نهایت بهره را برده اند. روایت مفضل بن عمر از جمله روایاتی است که برای بشارت ظهور علـی - محمد باب به عنوان موعود دین اسلام و خاتمه بخش این دین معرفی شده است . این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی این ادعا را بررسی کرده است . با بررسی محتوایی و سـندی ایـن روایت و ضعف آشکار آن و عدم شایستگی در اثبات امر امامت و بررسی نقل های متعـدد آن، بطلان ادعای بهائیت ، مبتنی بر این روایت روشن گردیده و برخی از شاخصه ها و ترفنـدهای بهائیت در تمسک به این روایت از جمله تحریف واقعیات، عوامفریبی و بهرهگیری از نصوص متشابه مبرهن می شود.
The treasure house of Shia traditions is replete with traditions which depict the apocalyptic events. These narrations، which are referred to as the appearance-foretelling traditions، have been noticed by the deviant sects and groups. These groups have taken full advantage of these traditions by trying to adapt the traditions on their claims from the position of the traditions in the intellectual framework of Muslims in attracting the masses and convincing the sects. The tradition of “Mufaddal ibn ‘Umar” is among the traditions used in annunciating the appearance of Ali Muhammad Bāb as the promised Messiah in Islam and the concluding part of this religion. This article has examined this claim with a descriptive-analytic method. By examining the content and the document of this tradition and its obvious weakness in proving the Imamate and examination of its numerous quotes، the invalidity of Bahā’ie claim based on this tradition becomes clear.
خلاصه ماشینی:
"ادعای بهائیت در این روایت در کتابهای ردیهای که در پاسخ به شبهات و ادعاهای بهائیت نگاشته شده؛ خصوصا ردیههای بر کتاب فرائد، مورد نقد قرار گرفته است (تهرانی، 1346، ج 1: 73؛ شاهرودی، 1343: 100 و یزدی اردکانی، بیتا: 9) البته با اینکه در نقد ادعای بهائیت تلاش ارزندهای شده است؛ کماکان نواقصی در بین است که برای رفع آن باید اقدام شود؛ علاوه بر اینکه نگاه جامع، مقایسه نسخهها، بسنده نکردن به بررسی استنادی و توجه به سنجش محتوایی روایت، بیان شاخصهها و ترفندها؛ این پژوهش را ممتاز کرده است.
از اینرو، بهائیت، ادعای تمسک به روایات صحیحه و متفق علیه بین شیعه و اهل تسنن دارد (همان، 2001: 51) و سعی دارد به دلیل شهرت و خوشنامی علامه مجلسی، تعبیر ادعایی «فی سنة الستین» در روایت مفضل بن عمر را به کتاب بحار الانوار مستند سازد: در بحار الانوار مجلد سیزدهم، تألیف مرحوم مجلسی نیز فی سنة الستین نقل شده و مؤلف میفرماید که مقصود از سنة الستین درست معلوم نیست و شاید فی شبهة لیستبین باشد.
برخی مبلغین بهاییت با اشاره به ترجمه فارسی این روایت، چنین نوشتهاند: در بحار الانوار جلد سیزده نیز فقط روایت شده که فقال یظهر فی شبهة لیستبین امره و یعلی ذکره (دوانی، 1378: 1146)؛ یعنی در وضع شبهه ناکی ظاهر میشود تا امرش روشن گردد و ذکرش معروف شود که معنی امرش روشن شود کاملا بی معنی است؛ زیرا امر آشکار میشود، روشن نمیگردد (http://www."