چکیده:
به باور بسیاری از اندیشمندان حوزه زبان شناسی و انسان شناسی «زبان» پایه هویت به شمار می آید، چه دو مفهوم هویت و زبان در پیوندی ناگسستنی با یکدیگر قرار دارند. حتی برخی از آنان معتقدند نخستین نشانه هویت، یعنی نام های فردی، از جنس زبان است. ما در این پژوهش با استفاده از داده های میدانی، امر زبانی و رابطه آن را با متغیرهای دیگری مانند سن، جنس، قومیت و ملیت در بین مهاجران افغان بررسی و سعی کرده ایم ارتباط آن را با مقوله هویت نشان دهیم. بعد از گذشت ربع قرن از حضور وسیع افغان ها در ایران، هم اکنون نسل دوم و سوم مهاجران درحال تجربه موقعیتی تازه هستند تا بتوانند به هویت جدیدی دست یابند. این فرایند، که ناگزیر از درون نوعی نا به سامانی هویتی عبور می کند، به تدریج خود را در جامعه مهاجران نمایان می سازد. هویت جدید بدون شک ازخلال زبان صورت می پذیرد. به نظر ما، شکل گیری این هویت می تواند در زمینه سازی حضور رسمی اقلیت جدید «ایرانی-افغان» در ایران به طور موثری عمل کند. بنابراین، هویداست که زبان فارسی افغان، نه فقط ازسوی مهاجران در ایران، بلکه در خود کشور افغانستان نیز درمعرض آسیب ها و تهدیدهای کم و بیش جدی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
ما در این پژوهش با استفاده از داده های میدانی ، امر زبانی و رابطۀ آن را با متغیرهای دیگری مانند سن ، جنس ، قومیت و ملیت در بین مهاجران افغان بررسی و سعی کرده ایم ارتباط آن را با مقولۀ هویت نشان دهیم .
تفاوت نسلی در کاربرد زبان : وام گیری ها درواقع فرد افغان با کوله باری از میراث زبانی خویش برای مدتی نامعلوم به جامعۀ ایران مهاجرت می کند و اینجاست که باید توان انطباق و هم گونی را در رفتار خود نشان دهد؛ اما این 116 نوع و میزان سازگاری است که سرنوشت فرد مهاجر را قلم می زند.
در گروه نخست ، مهاجران نسل اول ، یعنی شیفتگان مهاجرت ، به طور متناقضی مشاهده می کنیم که افراد درعین شادمانی از وضعیت تازه و گاه دشوار خود، برای حفظ هویت فرهنگی و زبانی خود می کوشند، ولی درعین حال مشاهده شده است که در نسل دوم و سوم مهاجران تغییر هویت و تحول شخصیت مشخصۀ بارز آنها می شود و به نظر می رسد از نسل چهارم به بعد، بارزتر نیز خواهد شد، تاجایی که فرزندان افغان ملیت خود را ایرانی فرض کنند.
ازاین رو طبیعی است که مشاهده کنیم درمیان مهاجران افغان هرچه به نسل های جدیدتر نزدیک می شویم هویت ملی به طورکلی و هویت زبانی به طور خاص به نفع هویت و زبان غالب (ایرانی ) رنگ می بازد و فاصلۀ میان بومی و غیربومی و بیگانه کاهش می یابد.