چکیده:
در این مقاله با بهرهگیری از نظریه «امپریالیسم فرهنگی» به عنوان چارچوب نظری مبتنی بر الگوهای ارتباطی به عنوان رهیافت و ابزار آن در راستای اقناع گروههای هدف و حاکمسازی سلطهگری غرب استفاده شده، و بر این اساس ابعاد سلطه فرهنگی، اهداف راهبردی، توان و کارکردهای دیپلماسی عمومی و رسانهای باهدف غربیسازی جوامع مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"نقش دیپلماسی و فناوری ارتیاطی برتر امریکا امتیازات ویژهای را در اختیار این کشور قرار داده است تا بتواند براحتی مخاطبان و جوامع هدف خود را در آماج پیامهای انبوه و گسترده رسانهای قرار دهد و افکار عمومی آنها را مطابق آنچه میخواهد، دستکاری کند؛ بنابر این بسیاری از صاحبنظران بر این اتفاق نظر دارند که امپریالیسم فرهنگی با محوریت غرب بویژه امریکا از تمامی روشها و ظرفیتهای ارتباطی برای سلطه فرهنگی بر جوامع تلاش میکنند و در این راستا هم موفقیتهای چشمگیری داشتهاند؛ هر چند این ادعا در باره همه کشورها صادق نیست طی دهههای اخیر شاهد شکلگیری برخی سنگرهای مقاومت در برابر گفتمان مسلط امریکایی بودهایم که در این میان ظهور معجزهآسای انقلاب اسلامی ایران بر مبنای اندیشهها و گفتمان ژرف و مستحکم حضرت امام خمینی(ره)، نقطه عطفی در سرنوشت ملل مسلمان بهشمار میرود؛ چرا که گفتمان انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه امپریالیسم فرهنگی به سرکردگی امریکا را به عنوان بزرگترین خطر بینالمللی معرفی کرده و به مخالفت با آن برخاسته است، خود حامل جهانبینی نو با مجموعهای غنی از ارزشهای فرهنگی و یک شیوه زیست اجتماعی متفاوت است که هر روز بیش از پیش مورد توجه ملتها قرار دارد بهگونهای که امواج معنایی سهمگین آن، جایگاه هژمونیک امریکایی را بشدت در معرض تهدید قرار داده است."