چکیده:
بازخوانی گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که ابنسلام در سال نخست هجری مسلمان شد؛ اما در غزوات و رویدادهای شاخص عصر پیامبر(ص)، نقش درخور توجهی ایفا نکرد. در حالی که پس از رحلت پیامبر(ص)، با نزدیکی به دستگاه حکومت، به عنصری موثر تبدیل شد. چنانکه در دوران ممنوعیت گسترش حدیث، جواز نقل روایت یافت و آشکارا از عملکرد خلفا، به ویژه در شورش علیه عثمان، دفاع میکرد. در مقابل، خلفا و بنیامیه نیز با انگیزه جایگزینی مراجع دینی ساختگی به جای اهلبیت پیامبر(ص)، به ویژه حضرت علی(ع)، با ادعای نزول فقرات متعدد وحی در وصف ایمان ابنسلام و جعل روایات مدح بینظیر در شان او، برای ارتقای جایگاه دینیسیاسی او در جامعه تلاش کردند. هدف بنیامیه آن بود که از حمایت دینی وی، در راستای جلب افکار عمومی استفاده کنند و پایههای مشروعیت خویش را تحکیم بخشند. این سیاست باعث شد که تاکنون نیز، این امر بر بسیاری از محدثان و مفسران اهل سنت و تشیع مشتبه باشد و آنان ضمن نقل روایات وی، آیات بسیاری را در شان او بپندارند.
The historical narratives demonstrate that Ibn Salam became Muslim in the first year of Hejrat. Nevertheless، he did not play a significant role in the battles and remarkable events during the period of Prophet. After the death of Prophet، he became an influential character by approaching to the government. Subsequently، he had the permit for narrating the traditions in the period of the prohibition of Hadith and also defended the Caliphs' performance especially in the revolt against Osman. Moreover، the Caliphs and Bani Omayeh endeavored to promote the religious and political position of Ibn Salam in society by means such as the replacement of unauthentic religious authorities instead of prophet's family i.e. Imam Ali، claim of some verses describing the faith of Ibn salam and fictitious traditions to admire him. The purpose of Bani Omayeh for supporting Ibn salam was to obtain public consideration and to strengthen its legitimacy. Such policy had effects on scholars who made mistake interpretation about Ibn Salam's character. Consequently، they narrated the inaccurate verses about him.
خلاصه ماشینی:
در مقابل، خلفا و بنیامیه نیز با انگیزه جایگزینی مراجع دینی ساختگی به جای اهلبیت پیامبر(ص)، به ویژه حضرت علی(ع)، با ادعای نزول فقرات متعدد وحی در وصف ایمان ابنسلام و جعل روایات مدح بینظیر در شأن او، برای ارتقای جایگاه دینیسیاسی او در جامعه تلاش کردند.
چنانکه در تفسیر طبری از محمد، فرزند یوسف و نوه ابنسلام یاد شده که چند روایت از قول پدربزرگ خود، یعنی ابنسلام، نقل کرده که طبق آنها ابنسلام خود را شأن نزول آیه 10 سوره احقاف دانسته است (طبری، 1412: 26/7).
سپس در ترجمه سلمه، از سلام فرزند خواهر عبدالله بن سلام نیز یاد کرده و آیه 136 سوره نساء را در وصف این دو و تنی چند از مؤمنان اهل کتاب دانسته است که به اسلام روی آورده بودند (ابناثیر، 1409: 2/276).
در این آیه کلیدی پس از خداوند، عالم به کتاب در جایگاه گواه و داور برای اثبات حقانیت رسول خدا قرار گرفته است از این رو، روایات فراوانی درباره تعیین فرد مد نظر وارد شده است که گروهی از آنان، ابنسلام را مراد کلام الهی معرفی کردهاند (طبری، 1412: 13/118 و 119؛ فخررازی، 1420: 19/54).
پس از آن بنا بر برخی روایات، ذیل آیه 23 سوره آلعمران، آنگاه که میان یهود و پیامبر(ص) درباره حکم رجم در تورات اختلاف پدید آمد، ابنصوریا برای کتمان این حکم در تورات سعی کرده که ابنسلام خیانت وی را برملا کرد (طبرسی، 1372: 2/722 و 723؛ فخررازی، 1420: 7/178)؛ بنابراین، با وجود آنکه سیاق آیه عتاب اهل کتاب بوده، ابنسلام تجلیل شده است.