چکیده:
طولانی ترین دوران نخست وزیری در دوره رضاشاه را مهدیقلیخان مخبرالسلطنه ی هدایت داشته است. وی که به مدت ۶ سال از ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۲ عهدهدار این منصب بوده خاطرات خود را از دوران سلطنت هفت پادشاه قاجار و پهلوی تحت عنوان خاطرات و خطرات به رشته ی نگارش در آورده است. تصویری که هدایت از خود در این کتاب نشان می دهد با آنچه در کارنامه ی سیاسی او دیده شده متفاوت و بعضا متضاد است. او در این کتاب خود را فردی ضد بیگانه و مخالف استبداد و برخی اصلاحات رضاشاهی نشان می دهد اما کارنامه ی سیاسی او چیز دیگری نشان می دهد. بررسی این کارنامه و روشن ساختن بعضی از تعارضات در نوشته های مخبرالسلطنه موضوع این مقاله است. در نوشته ی حاضر کوشش می شود تا با استفاده از برخی منابع و مآخذ بر مبنای روش تحقیق کتابخانه ای به بررسی مسئله شخصیت مخبرالسلطنه ی هدایت و رای آنچه وی در خاطراتش به آن اشاره کرده پرداخته شود.
The longest period of Prime Ministry position during Reza Shah was served by Mehdi Quli Khan Mokhber Al-Saltaneh Hedayat. He served this position from 1306 to 1312 for 6 years. He has written his memory which covers his life during the Seven Qajari kings and Pahlavi، entitle of "Memories and Dangers". The picture he has tired to show from himself in this book differs totally or some time is in contrast to what we know about his political currier comparing with other sources. In this book he has tried introduce himself as antiwestern and against foreign influence and against despotism and Reza Shah's Reform، but his currier show something else. However، the main purpose of this paper is showing that contrast in this book. In this paper it has been tried، base on some other sources and documents and by using historical research methods to examine the character of Mehdi Quli Khan Mokhber Al-Saltaneh Hedayat، as it was، not as he introduced himself in his book.
خلاصه ماشینی:
هدايت اگرچه صحنه گردان اصلي برنامه هاي اجرا شده در عصر نخست وزيري خود نبوده اما تلاش او در اين کتاب در نشان دادن خودش به عنوان يک فرد بي تأثير و کناره و غيرمسئول و به قول خودش فقط ماشين امضاء بودن را نبايستي به راحتي پذيرفت .
او در اين کتاب تلاش مي کند تا خود را مخالف برخي از برنامه ها و اقدامات رضاشاه نشان دهد اما نبايد فراموش کرد که اين خاطرات در روزگاري نوشته شده که نه از رضاشاه به عنوان يک ديکتاتور بزرگ خبري بود و نه فرزند او محمدرضاشاه گوشه چشمي به اين پيرمرد داشت .
او در اين مورد چنين گفته بود: «حکومت [مورد علاقه ي] من نه مشروطه است نه استبدادي [بلکه ] امر بين امرين و 8 به استبداد نزديک تر، مردم مشروطه نمي فهمند» به هر حال مخبرالسلطنه بعد از يک سال توقف در برلين و پس از پيروزي مشروطه خواهان و فتح تهران و فروکش کردن جنگ هاي بين محمدعلي شاه و آزادي خواهان و رفع خطرها به ايران برگشت و با تمايل آذربايجاني ها دوباره والي اين ايالت شد.
در مجموع و در ارتباط با نوع نگرش مخبرالسلطنه به سياست هاي انگلستان و در نقد نظر کساني که او را يک سياست مدار مخالف انگليسي ها معرفي کردهاند از اين نکته نبايد غفلت کرد که ممکن نيست سياست مدار و دولت مرد کهنه کاري که به شش پادشاه خدمت کرده و در دوران فعاليت خود سيزده بار وزير، چهار بار والي و شش سال نخست وزير بوده در دوران فعاليت سياسي خود گوشه چشمي به دولت فخيمه انگلستان نداشته و به قول معروف آب رودخانه تايمز را نچشيده باشد.