چکیده:
ناسیونالیسم، ناسیونالیسم قومی، قومیت، قوم گرایی و مفاهیم و واژه هایی از این قبیل در قرون اخیر و مخصوصا در دهههای اخیر یکی از بحث انگیزترین موضوعات سیاسی- اجتماعی جامعه بشری بودهاند. اهمیت این مباحث بقدری است که امروزه بسیاری از مشکلات و بحرانهای موجود در کشورها و مناطق جهان با مسائل قومی در ارتباط میباشد بطوری که بسیاری از دولتها و کشورها براساس خواستههای قومی شکل گرفتهاند. یکی از مناطقی که مسایل قومی- طایفهای آن بستر جغرافیایی مناسب و محملی برای ناامنی و بی ثباتی ایجاد کرده است استان سیستان و بلوچستان است.این استان با وسعتی معادل 5/11 درصد کشور و موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیکی مخصوص خود و جمعیتی در حدود 2 میلیون نفر در طول دهههای گذشته به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همواره با نوسانات محتلف دچار ناآرامی و ناامنی بوده است. به طوری که علی رغم تلاش تمامی دستگاههای ذیربط نمیتوان ادعا کرد که ضریب امنیتی استان در حد مطلوب است. این مسئله دلایل مختلف میتواند داشته باشد که یکی از آنها عدم استفاده صحیح و مشارکت نیروهای بومی طرفدار نظام و طوایف شیعه بلوچ به ویژه در نقاطی که شیعیان استقرار دارند در طرحهای امنیتی، اقتصادی و فرهنگی میباشد. حاکم بودن سیستم طایفهای و داشتن آداب و رسوم خاص و سازمان اجتماعی موجود در استان و به ویژه ایرانشهر و بررسی سوابق ناامنی استان نشان میدهد استفاده از این راهکار میتواند در بهبود نسبی امنیت منطقه موثر واقع شود.
خلاصه ماشینی:
"استضعاف فرهنگی و عمیق نبودن معارف دینی و اکتفا کردن به شعارها و پوسته ظاهری دین استضعاف فرهنگی، اجتماعی شدید زنان بعنوان نیمی از جمعیت استان حرکت نسبی رو به توسعه استان در تمام ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تقویت زیرساختهای اقتصادی تحریک عوامل خارجی و مولویهای متعصب و دانش آموخته در کشورهای عربی در جهت افزایش و علائق قومی، مذهبی و کاهش هویتهای ملی نقش و تأثیر طوایف بخصوص سران آنها در ایجاد یا کاهش موارد امنیتی ترکیب سنی جمعیت جوان و جویای کار و بالا بودن نرخ بیکاری عدم جوابگوئی امکانات و زیرساختهای اقتصادی موجود در مقابل نیروی کار و اجبار به اشتغال در کارهای خلاف همچون قاچاق مواد و کالا وجود بحرانها و وقایع امنیتی متأثر از قاچاق مواد مخدر و کالا اختلاط مرزی مردم بصورتی که بعضی از افراد دارای دو شناسنامه ایرانی یا پاکستانی افغانی میباشند.
از آنچه که در بند تجزیه و تحلیل و خصوصا بندهای 35 گانه بیان شد این نتیجهگیری حاصل میشود که استان سیستان و بلوچستان با بحرانها و نا امنی هائی دائمی و بطنی دست بگریبان بوده، هست و خواهد بود و عوامل تغییر هم بطور کامل در اختیار سیاست گذاران و مجریان به منظور برطرف کردن عوامل بحران و نا امنی حتی بصورت بلند مدت نیز وجود ندارد و بطور طبیعی محدوده مورد مطالعه (ایرانشهر) بدلیل موقعیت جغرافیائی خاص خود که در مرکز استان واقع و گره مواصلاتی شمال و مرکز استان به بندر مهم و استراتژیک چابهار در جنوب و نیز راههای دسترسی مرکز و شمال ایران به بندر مهم چابهار و کنارک میباشد و همچنین قرار گرفتن در کانون بحرانهای متأثر از فعالیت اشرار و گروههای سیاسی در گذشته و آینده بطور قطع و یقین اگر بیشتر از سایر نقاط استان در معرض نا امنی واقع نشود حداقل یکسان خواهد بود البته به نظر نگارنده و حسب سوابق فعالیت گروههای سیاسی و مارکسیستی در این منطقه حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، محدوده مورد مطالعه در آینده نزدیک با بحرانهائی مواجه خواهد شد."