چکیده:
پدیده تروریسم در سیر تکاملی خود همواره تحولاتی را تجربه نموده است. به موازات تکامل و تغییر
پدیده تروریسم، فرآیند مقابله با آن نیز با دگرگونی های یهمراه شده است. پس از حوادث 11 سپتامبر
2001 ، سرکوب تروریسم به عنوان رویکرد غالب جهانی در مبارزه با تروریسم پذیرفته شد. در نتیجه،
آندسته از جنبش های آزادی بخش که در چارچوب قانونی و حقوقی، به منظور آزدی سرزمین تحت
اشغال، رهایی از چنگال استعمار و مبارزه با نژادپرستی در حال مبارزه بودند، از این موضوع متاثر
شدند. از آنجا که برخورد با اینگونه جنبش ها، سیاسی، دوگانه و براساس منافع قدر ت های جهانی
تنظیم شده است، برخی از جنبش های آزادیبخش ملی که خط مشی و سیاست های غیر همسو با غرب
را در پیش گرفته اند، در فرآیند جهانی مبارزه با تروریسم، به اتهام انجام فعالیت تروریستی، تحت فشار
قرار گرفتند. جنبش حزب الله لبنان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و با توجه به رویکرد ضد غربی و
مبارزه مسلحانه با اسرائیل همواره به انجام فعالیتهای تروریستی متهم شده است. بنابراین صدور
قطعنامه 1559 ، جنگ 33 روزه و صدور قطعنامه 1701 ، ترور رفیق حریری و تشکیل دادگاه بی نالمللی
برای رسیدگی به این ترور و متهم شدن عناصری از حزب الله در این دادگاه و نیز مصوبات دولت فواد
سینیوره در سال 2008 به عنوان نمونه هایی از فشارها و محدودیت های وارده به این جنبش پس از 11
سپتامبر قابل ذکر است. این جنبش برای خنثی نمودن اتهامات، با حفظ ماهیت نظامی و عدم تغییر در
ایدئولوژی، با ایجاد نوعی دگرگونی کارکردی از طریق افزایش مشارکت در عرصه های سیاسی،
فرهنگی و اقتصادی به دنبال کاهش فشارها و معرفی خود به عنوان حزبی مردمی، ملی گرا و تاثیرگذار
در لبنان بوده است. نگارنده در مقاله حاضر در صدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی، فرآیند مقابله با
تروریسم پس از 11 سپتامبر را تبیین و تاثیر پذیری حزب الله لبنان از این فرآیند را تحلیل نماید.