چکیده:
پیمان ازلی الست که در عالم ذر به همه فرزندان آدم ارائه شده، از گذشته های دور حتی قبل از اسلام مورد توجه متفکران بوده است. بعد از اسلام، مفسران، محدثان، فلاسفه و عرفا و... به آن پرداخته اند. عرفا عالم الست را مبتنی بر مشرب عرفانی خود بررسی کرده و بر اساس دریافت خود از این واقعه سخن ها گفته اند. در این نوشته عالم الست و مباحث مربوط به آن در متون منثور کهن عرفانی بررسی شده است و بر اساس کتب مذکور جنبه های متنوع آن از قبیل: مبانی ارائه پیمان الست، قبول پیمان الست، الست و ربوبیت، عبودیت و فطرت، الست و مراتب انسانها، الست و عشق، الست و سماع، الست و سلوک عرفانی استخراج و بررسی شده است. عارفان مبانی متنوعی برای پیمان الست برشمرده اند که اساس همۀ آنها حب و ربوبیت خداوند بوده که با مباحثی از قبیل: تجلی، شهود، مراتب نوری و استعدادهای فرزندان آدم و تقدیر توضیح و تبیین شده است. همچنین برای پیمان الست سه جنبه روحانی، نفسانی وعینی معتقد بوده اند و قبول پیمان را از سوی آدمیان مبتنی بر ربوبیت، هدایت، توفیق و تلقین خداوند دانسته اند.
خلاصه ماشینی:
چگونگی قبول پیمان الست تا کنون بدین نکته ها رسیدیم که آفرینش انسان و ارائه پیمان و لبیک انسـانها، مبتنـی بر اراده الهی و دوستی و محبت اوبوده ؛ اما انسان چگونه پیمان را پذیرفته است ؟ ارواح آدمیان پس از شناخت خداوند و آشامیدن جام الست ، از طریق تلقـین ٥(مسـتملی بخاری، ٧١١:١٣٨٤) تعریف ، مشاهده ٦و هدایت (غزالی، ٨:١٣٧٠و ٤٠) و توفیق (نجم الـدین رازی، ١٢:١٣٧١) و عنایت (میبدی، ١٣٧٨: ٩٧) او «بلی» گفته انـد؛ ایـن عنایـت و توفیـ درعالم شهادت ادامه می یابد و انسانها به واسطۀ آن به توحید حقیقی می رسند و به مقـام اتصال و فنا و معرفت نایل می آیند؛اما مجموعه اینها به چه صورت عینیت یافته است ؟ نکته اول در چگونگی قبول پیمان این است که از طریق تلقـین بـوده ، میبـدی مـاجرای پاسخ انسان در برابر پرسش خداوند(نه منم خدای تو؟) را به حالت مستی تشـبیه کـرده کـه در برابر پرسش خداوند و هیبت حاصل از خطاب او حیران گشته و در این حیـرت ،خداونـد پاسخ و البته آنچه را که خود می خواسته به آدمی تلقین کرده : «این که خداونـد بـا تلقـی جواب ، گفته : نه منم خدای تو؟ غایت لطف و کرم اوست ؛ چرا که اگر مـی گفـت : مـن کـه ام ؟ بنده متحیر میشد و یا اگر میگفت تو که ای؟ بنده معجب و یا نومیـد مـیگشـت و یـا اگـر میگفت خدای تو کیست ؟ بنده درمانده میشد» (میبدی، ٩٨:١٣٧٨).