چکیده:
پیشرفت و توسعه هر کشوری متاثر از ساختار ها و کارکردهای آن می باشد. نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و دینی کالبد اصلی جامعه را شکل می دهند. میزان کارآمدی نهاد ها و ساختارهای اصلی یک جامعه، ضمن اینکه مبین ویژگی ها، خصائص و محتوای ساختارهای تاثیرگذار یک ملت می باشد، مبنایی برای پیشرفت و توسعه آن کشور نیز به حساب می آید. از سوی دیگر، وضعیت فعلی هر جامعه ای تا حد زیادی معطوف به وضعیت نهاد ها و ساختارهای آن در گذشته می باشد. این مقاله با رویکرد جامعه شناسی تاریخی به بررسی و واکاوی ابعاد ساختاری ایران در دویست سال گذشته پرداخته است. در بررسی این ابعاد، ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، حقوقی و دینی مورد تاکید ویژه قرار گرفته اند.
The Buwayhid government in fourth century AH / tenth AD in central and western parts of Iran to Baghdad in its influence was widespread ،in this territory in the neighborhood and the vast border was at the end of this century، of Ghznavids created his government in the Greater Khorasan and Iran's territory in the East. This led to the establishment of a series of neighborhood relations and communications between two governments were symmetrical، the dimensions of this issue and is investigating. Military expansionism and Sultan Mahmud Ghaznavi's leadership power، who was always willing to extend western borders of his territory، It caused campaign of attacks to the territory of Al- Buyid areas such as Ray، Isfahan and Krman and conquered the areas. Although Ghaznavids used religion as a cause of fighting for advanced political goals and military Heretical (Rafzyan) and Carmath and took advant and thereby attempting to rape her campaign especially Al Buyid Shiite territory to justify، However، their rule in center and west of Iran did not last longer than a decade، and their interventions in these areas did not give them permanent success . According to overall look and relations between these two symmetry government and its special characteristics،of the issues discussed in this article are based on methodical study and research.
خلاصه ماشینی:
مهم ترين مسئله اي که در نهضت اصلاح طلبي از زمان عباس ميرزا و ميرزا بزرگ فراهاني در ايران و به ويژه در بين اصلاح طلباني چون اميرکبير و مصدق مطرح بود مبارزه آنان با هرج و مرج و اعمال نفوذ حکومت به عنوان نماينده قدرت سياسي در قضاوت امور حقوقي بود و تلاش آنان اين بود که امر قضاوت را از هرگونه کاستي و نارسائي مبرا ساخته و جامعه اي قانونمند را به وجود آورند تا در پرتو آن بتوان به امور ديگر مملکتي سر و سامان 3 داد.
برغم کوشش هايي که توسط افرادي چون امير کبير در نشر علم و فن در جامعه ايران صورت گرفت ، نقشه هاي شيطاني و دسيسه آميز نيروهاي داخلي و خارجي زمينه را براي رشد اين افکار و اقدامات فراهم ساختند.
نتيجه گيري در اين نوشتار هدف نگارنده اين بوده است تا با رويکرد جامعه شناختي بررسي نمايد که جامعه ايران در دويست سال گذشته تاکنون چه بافت و ساخت سياسي ، حکومتي – قانوني ، اقتصادي ، فرهنگي و آموزشي ، خانوادگي ، هنر، فولکلور و تمايلات مذهبي داشته است ؟ در اين مطالعه ساخت سياسي نظام به صورت خشن و مستبدانه معرفي شده است که عموما رژيم هاي ٢٥٠٠ ساله و خصوصا از دوره قاجار تا سلسله پهلوي اين وضعيت ، حالت خاص به خود گرفته است و سيستم حکومتي هم از نوع پادشاهي و حاکميت فرد، و از نظر قانوني – حکومتي کمتر به قوانين جامعه احترام گذاشته مي شد و نقض قوانين به کرات به چشم مي خورد به طوري که افرادي مثل طالبوف درصد ترويج انديشه قانون خواهي برآمدند.