چکیده:
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 تمامی معادلات شرق و غرب آن روزگار به هم ریخت. پایه های دو قطبی بودن جهان سست و لرزان شد، آمریکا یکی از پایگاه های اصلی و با ثبات خود در خاورمیانه که منطقه ای پر از آشوب و درگیری و تنش بود را از دست داد. رژیم شاه که نقش ژاندارم خلیج فارس را در این منطقه ایفا می کرد و یکی از بزرگترین و معروفترین ارتش های جهان را داشت و از حمایت بی دریغ و بی چون و چرای آمریکا برخوردار بود، از هستی ساقط شد. شعار نابودی رژیم خودساخته اسرائیل در ایران و بلکه جهان اسلام رواج پیدا کرد. پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) روح تازه ای به مقاومت مسلمانان فلسطین داد، و جان تازه ای گرفتند و در مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کردند. سردمداران این رژیم با پیروزی انقلاب اسلامی همه اهداف خشن و بلند مدت خود را نقش بر آب و آرزوهای خود را دست نیافتنی می بینند.
After the splendid Islamic revolution of Iran was von in 1357 all equations of the East and the West world in that time were demolished. By this revolution، the Americans had lost one of the main and strategic base in East، where it was very chaos and unrest. The Shah's regim which was a kind of gendarme in Persian Gulf، had the big and famous military force in the reigon and was supported by America، Over throwned and the Chant of: "down with Zionist" which came in power by terror and gun، were heurled everywhere in Islamic world and Iran. The triumph and victory of Iran's Islamic revolution with the leadership of the late Imam Khomeini had given a real soul to the resistance of Palestinian Muslems who recieved a new life against Zionists regim. Since، the supporters of this regim could not reach their goals and purpose in this revolution، Started to damage the revolutionary aims in another way، we hope some day we could see the freedom of the virtuous Qods and Vanishing their usurped regim from the Islamic land in future by the God's help.
خلاصه ماشینی:
با وجود چنين اهداف و امکاناتي بود که مهمترين و جديترين بحران منطقه اي و جهان اسلام؛ يعني وجود سرزمين اسرائيل و قوم يهود در ميان اعراب و مسلمين و تحريکات طرفين ؛ در صدر اولويت ها و ارجحيت هاي رهبران انقلابي قرار گرفت ؛ کما اينکه در قبل از پيروزي انقلاب و حتي شکل گيري حرکتهاي انقلابي، شاهد موضع گيري قاطعانه فعالين انقلابي به خصوص شخص امام در اين زمينه هستيم ولي پس از وقوع انقلاب، شرايطي فراهم گرديد تا اين موضع گيريها از مرحله نظر، به واقعيت و عمل برسد.
پس از مرگ هرتزل در ١٩٠٤، جنبش صهيونيستي به رهبري حييم و ايزمن (نخستين رئيس جمهوري اسرائيل ) توانست در سال ١٩١٧ اعلاميه مشهور بالفور را از وزارت امور خارجه بريتانيا بگيرد که در آن به ملت يهود وعده «وطن ملي» داده شده بود، ولي چرچيل وزير مستعمرات وقت ، در سال ١٩٢٢ به صراحت اعلام داشته بود که انگلستان در نظر ندارد فلسطين را که از جانب جامعه ملل تحت قيوميت کشورش قرار گرفته است به صورت يک کشور يهودي درآورد.
در خصوص واکنش اعراب منطقه و مسلمانان به صدور اعلاميه بالفور و افشاي سند سايکس - پيکو در خصوص تقسيم امپراتوري عثماني، که فلسطين نيز قسمتي از آن بود، به دو بخش تحت نفوذ فرانسه و انگليس ، بايد گفت به رغم آشکار شدن اين حقايق ، جهان اسلام هيچگونه واکنشي از خود نشان نداد و ايران نيز که در آن زمان خطوط ارتباطياش ميان سفارتخانه هاي ايران در اروپا و آمريکا با مرکز قطع شده بود و يا آشفتگي سياسي جهان در کنار ضعف شديد حکومت مرکزي، اسباب گرفتاري ديپلماتهاي ايراني را به گونه اي فراهم آورده بود که حتي از ارسال گزارشهاي معمول نيز بازمانده بودند و در آن شرايط دشوار صرفا 11 در فکر حفظ جان خود بودند.