چکیده:
ابوبکر بن ابی قحافه به محض دریافت خبر تجمع انصار خزرجی به رهبری سعدبن عباده در سقیفه بنی ساعده، بدون فوت وقت، به همراه عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح به این محل شتافت و در غیاب رقبای هاشمی خود - علی و عباس- توانست با تاکید بر خویشاوندی با رسول خدا(ص) و برتری قریش بر سایر قبایل عرب، بارزترین تجلی عقل سیاسی عربی را در پرتو منطق قبیله ای برای بیعت با خود تهییج کند. پرسشی که در کانون توجه این مقاله قرار دارد این است که انتخاب ابوبکر در سقیفه بنی ساعده، چه واکنشی را از جانب امام علی(ع) برانگیخت؟
یافته های این پژوهش که مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی و مستند به خطبه های نهج البلاغه و داده های تاریخی است، نشان می دهد که آن حضرت، قاطعانه به نفی منطق قبیله ای سقیفه پرداخت اما در همان حال، با هوشمندی و درایت، به اتخاذ «راهبرد صبوری» و اجتناب از وحدت شکنی روی آورد تا کیان اسلام از هرگونه خطر احتمالی در امان بماند.
As soon as Abu Bakr b. Abi Qahafa received the news on gathering of Khazrajid Ansars in the Saqifa of Bani Saida under Saad b. Ubada،went there along with his assistants-Umar b. al-Khattab and Abu Ubayda al-Jarrah without any hesitation. The absence of his Hashimid rivals-Ali and Abbas-،paved the way for him to intrigue the Arabian political reason- in the shadow of tribal logic- for taking aliegeance by emphasizing on relation with the Prophet Muhammad(p.b.u.h.) and attribution to the Quraysh tribe.The main question which is in the focal point of the current study،is: Did it incite any reaction by Imam Ali?
The findings of this study- which is under the descriptive and analytic method and rely upon Nahj al-Balagha sermons and historical datas show that Imam Ali rejected the logic of Saqifa trenchantly but adopted the “Strategy of forbearance” and avoiding of unrest intelligently for the protection of Islam from any possible danger.
خلاصه ماشینی:
واکنش امام علي به ماجراي سقيفه در نهج البلاغه 1 دکتر علي ناظميان فرد تاريخ دريافت : ٩٤/٠٤/١٣ تاريخ پذيرش : ٩٤/٠٩/١٥ چکيده ابوبکر بن ابي قحافه به محض دريافت خبر تجمع انصار خزرجي به رهبري سـعدبن عبـاده در سـقيفه بني ساعده ، بدون فوت وقت ، به همراه عمر بن خطاب و ابوعبيده جراح بـه ايـن محـل شـتافت و در غياب رقباي هاشمي خود - علي و عباس - توانست با تاکيـد بـر خويشـاوندي بـا رسـول خـدا(ص ) و برتري قريش بر ساير قبايل عرب ، بارزترين تجلي عقل سياسي عربي را در پرتو منطق قبيله اي براي بيعت با خود تهييج کند.
مسلما بي توجهي ابو بکر به اين امر، نشان از اين داشت که او در مقام يک رجل سياسـي، بـه ظـاهر ميخواست نقش يک سياستمدار واقع گرا را ايفا کند و به زعم خود از وحدت امت اسلامي در زير چتر واحدي که پيامبر در مدينه برافراشته بود محافظت نمايد؛ وحدتي که از نظر او چيزي جز متابعت همـه 17 قبايل عرب از خليفه منتخب نبود به هر حال ، قريش که از روزگار ايلاف توانسته بود سيادت و برتري خود را بـر غالـب قبايـل عـرب تحميل نمايد، اينک در پي ادعاي ابوبکر در سقيفه بني ساعده توانست رهبري جامعه اسلامي را از آن خود سازد١٨و مسئله جانشيني پيامبر را به روش سياسي و منطق قبيله اي به سود خـود حـل نمايـد .