چکیده:
نوشتار حاضر با بیان این نکته که اعتقاد به عالم مثل، فصل جدیدی را در هستیشناسی و معرفتشناسی افلاطون و سهروردی گشوده است، به بیان انگیزه طرح این عالم توسط این دو حکیم پرداخته و سپس تاثیر این نظریه را در هستیشناسی و معرفتشناسی این دو فیلسوف به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار داده است. در پایان نیز به این نتایج رسیده است که افلاطون، مثل را متعلق اصلی علم میداند و قائل است که جهان مادی نمیتواند ثابت و در نتیجه متعلق علم باشد. از آنجا که طبق نظر وی مثل حقایقی عینیاند، بنابراین تصمیم گرفت که جایگاه مثل را از حیث هستیشناسی تبیین کند که در هستیشناسی وی، جایگاه مثل مادون مثال خیر و مافوق عالم ماده است. سهروردی نیز در سلسله مراتب هستی، پس از نورالانوار به موجودات نوری محض معتقد است که آنها را انوار قاهره مینامد. انوار قاهره، موجودات مجرد تامی به شمار میآیند که در دو حالت طولی و عرضی شکل گرفتهاند که از نظر وی این عقول عرضیه، همان مثل افلاطونیاند که حکمت راستین و حقیقی از نظر سهروردی در اثر عروج و اتصال به همین عقول عرضیه (رب النوع) حاصل میشود.
خلاصه ماشینی:
"آنچه را که محل نیاز دارد هیئت ظلمانی گوید؛ چیزی که واقعا نور نیست و از محل بینیاز باشد، به نظر سهروردی همان جوهر غاسق یا جسم است که آن را چنین تعریف میکند: «وی رسم بأنه هو الجوهر الذی یقصد بالاشاره» (نصر، 1389، ج 2، ص107) بنابراین سهروردی اصطلاح «برزخ» را در مورد جسم و جسمانی به کار برده است، برزخ که عالم ماده است، خفی بالذات است و برای خودش هم ظهور ندارد؛ لیکن سهروردی در عین اینکه جهان مادی را عالم برزخ خفی بالذات میداند، موجودات آن را مظاهر مثل به شمار میآورد.
(افلاطون، 1352 ص506 ـ 509 ـ 518، سهروردی، 1373، ج 1، ص 420، 1399 ق، ج 2، ص121) مرتبه میانی افلاطون نیز که مثل نوریه را به عنوان عالم میانی عوالم خود میداند، ویژگیهایی برای مثل قائل شده است؛ از جمله آنها این است که جواهر قائم به ذاتند (حسنزاده آملی، 1373، ج 2، ص137ـ 139)؛ و موجودات عالم حس که دارای هستیهای غیرحقیقی هستند، سایه و نمود مثل هستند.
(افلاطون، 1352، ص 514) سهروردی نیز قائل به وجود مثل نوریه است که تحت عنوان عقول عرضیه از آنها یاد میکند و میگوید که هر یک از عقول عرضیه، در ازای یک نوع مادی از انواع موجود در عالم ماده قرار دارند و ربالنوع آن هستند که تدبیر آن ماده به دست اوست، تدبیر و خلق عالم ماده به عهده آنهاست."