چکیده:
تربیت اخلاقی یکی از ابعاد مهم تربیتی انسان است. این جنبه از تربیت، نه تنها در مکتب اسلام از جایگاه رفیعی برخوردار است، بلکه اندیشمندان غیرمسلمان در علوم مختلفی مثل فلسفه، روانشناسی و علوم تربیتی نیز به آن توجهی خاص داشتهاند. پژوهش حاضر بر آن است تا با بررسی منابع روایی، تاریخی و تربیتی، اهداف و روشهای تربیت اخلاقی را در سیره قولی و عملی پیامبر گرامی اسلام(ص) و آراء و نظرات «لورنس کلبرگ» به روشی جعلی ـ اسنادی مطالعه کرده و با تطبیق دو دیدگاه، به تبیین موارد اشتراک و افتراق آنها بپردازد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که هدف تربیت اخلاقی از منظر پیامبر(ص)، پرورش فهم و تعقل برای بسترسازی فضائل اخلاقی، و از دیدگاه کلبرگ، دست یافتن به عدالت و تحقق ارزشهای عالی انسانی است. در سیره نبوی روشهای الگودهی، موعظه حسنه، تبشیر و انذار، حکمت، تمثیل و تشبیه، قصهگویی و امر به معروف و نهی از منکر، اساسیترین روشهای تربیت اخلاقی هستند، ولی شیوههای تربیت اخلاقی بر اساس رویکرد کلبرگ، بر طرح معماها و قرار دادن فراگیر متربی در معضلات و تنگناهای واقعی و غیرواقعی اخلاقی متّکی هستند که طی آنها تلاش میشود تا نحوة تصمیمگیری و شیوههای مناسب استدلال و تفکر برای برطرف ساختن تعارض مسائل اخلاقی آموزش داده شوند.
خلاصه ماشینی:
"آن حضرت ارزش و مقام کسی را که نیاز شخص نیازمند را برطرف کند، چنین وصف میکند: «کسی که برای رفع نیاز برادر مؤمن خود کوشش نماید، مانند این است که نه هزار سال خداوند متعال را عبادت نموده در حالی که روزها را روزه گرفته و شبها را هم شبزندهداری نموده است» (مجلسی، 1403ق، ج 74، ص 315).
با توجه به همین مراحل و روشهای اولیة به کار رفته برای دستیابی به آنها، اکثریت شیوههای تربیت اخلاقی بر پایه رویکرد کلبرگی بر طرح معماها و قرار دادن فراگیر در معضلات و تنگناهای واقعی و غیرواقعی اخلاقی متکی هستند که طی آنها تلاش میشود نحوة تصمیمگیری یا شیوههای مناسب استدلال و تفکر برای برطرف ساختن تعارض از مسائل اخلاقی آموزش داده شود (گریز، 1383، ص 21)؛ زیرا دانشآموزان هنگام بحث دربارة این مسائل با مشکلات ساختار تفکر اخلاقی خود در مرحلهای از رشد اخلاقی که در آن قرار دارند، آشنا میشوند و گونهای احساس عدم تعادل به آنان دست میدهد و این امر آنان را وا میدارد که برای دستیابی به تعادل، وارد مرحله بالاتر شوند (داودی، 1387، ص 42).
کلبرگ همچنین معتقد است که رشد درست تفکر اخلاقی دانشآموزان در محیطی صورت میگیرد که اولا مربی در آن نقش همکار، و نه استاد، را ایفا میکند؛ ثانیا، دانشآموزان در فرایند کنجکاوی و تحقیق آزاد باشند و خود به موقعیت قضاوت برسند و ثالثا، چنان که ژان پیاژه و جان دیویی اصرار دارند، روند تعلیم و تربیت باید روندی تعاملی و دو طرفه باشد."