چکیده:
فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی تا به حال بر اساس نظریات و رویکردهای متفاوت جامعه شناختی تبیین و تفسیر شده است. رویکرد این مقاله تبیین فرآیند انقلاب اسلامی بر اساس مدل قدرت شبکه ای کاستلز است. بر اساس این مدل قدرت متشکل از شبکه هایی است که توسط متصل کننده ها (سوئیچر) به هم مرتبط می شوند و شبکه ای در هم پیچیده از قدرت را شکل می دهند. در طرف مقابل نیز کنشگران اجتماعی شبکه ای ضد قدرت را ایجاد می کنند که در صورت نفوذ در شبکه قدرت و قطع اتصال شبکه های قدرت به هم، امکان فروپاشی حکومت را فراهم می کنند. سوال اصلی این مقاله این است که چگونه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی شبکه های ضد قدرت توسط مساجد و هیئت های مذهبی، دانشگاه ها و در راس آن رهبری امام خمینی(ره) به عنوان متصل کننده (سوئیچر)های شبکه ضد قدرت با هم مرتبط شده و توانستند شبکه در هم تنیده قدرت حکومت پهلوی شامل ارتش و ساواک، سرمایه داران حامی حکومت، دیوان سالاری عظیم دولتی و قدرت خارجی را سست کنند و زمینه پیروزی انقلاب را فراهم کنند. با توجه به مستندات تاریخی، در این مقاله این فرضیه تایید می شود که اتصال بین شبکه های ضد قدرت شامل شبکه روحانیت و حوزه علمیه، طبقه متوسط سنتی و بازار، طبقه متوسط جدید و روشنفکران و شبکه کارگران در کنار بحران هایی که برای حکومت به وجود آمد، به تدریج پایه های حکومت را سست کرده و زمینه فروپاشی حکومت با خروج محمدرضا پهلوی (به عنوان متصل کننده شبکه های قدرت) را فراهم آورد. روش تحقیق این مقاله، تاریخی، توصیفی و تحلیلی خواهد بود و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"سؤال اصلی این مقاله این است که چگونه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی شبکه های ضد قدرت توسط مساجد و هیئت های مذهبی، دانشگاه ها و در رأس آن رهبری امام خمینی(ره ) به عنوان متصل کننده (سوئیچر)های شبکه ضد قدرت با هم مرتبط شده و توانستند شبکه در هم تنیده قدرت حکومت پهلوی شامل ارتش و ساواک، سرمایه داران حامی حکومت ، دیوان سالاری عظیم دولتی و قدرت خارجی را سست کنند و زمینه پیروزی انقلاب را فراهم کنند.
فقدان نهادهای مشارکت مردمی در امور سیاسی- اجتماعی و اقتصادی کشور آثار ناگواری به دنبال داشت ، که از جمله میتوان به دو قطبی شدن اجتماع ، آشفتگی اقتصادی احساس بیگانگی روحی در میان مردم و بالاتر از همه به شکننده بودن ثبات سیاسی اشاره کرد و این عوامل باعث شد با وجود برخی اشتراکات بین طبقه متوسط و روشنفکران عضو شبکه دیوان سالاری و فرهنگ تبلیغی از سوی رژیم شاه ، این گروه نیز به تدریج از شبکه حامیان حکومت جدا شده و به شبکه مخالفان رژیم متصل شوند (عیوضی، ١٣٨٠: ٢٨٤).
بحران اقتصادی سال های منتهی به انقلاب و برخی تصمیمات دربار برای بهبود شرایط اقتصادی که به ضرر سرمایه داران و سرمایه گذاران بخش خصوصی تمام شده بود، منجر به کم رنگ شدن حمایت شبکه ثروتمند سرمایه دار شد و در کنار آن مشکلات اقتصادی ناشی از پایین آمدن قیمت نفت و عدم توسعه سیاسی و فراهم نشدن انتظارات در این بخش ، حمایت کارمندان دولتی و شبکه دیوان سالاری حکومت پهلوی را سست کرده بود."