چکیده:
کتاب راه بردهای یادگیری، اثر پل سیر (Pau Cyr، 1998)، یکی از شناخته شده ترین نوشته های فرانسوی زبان درباره راه بردهای یادگیری در حوزه آموزش زبان دوم است، که این مقاله به نقد و بررسی آن می پردازد. نوشته حاضر شامل سه بخش است: نقد کتاب شناسی اثر مذکور، معرفی چهارچوب نظری نقد، و نقد محتوای اثر. در این مقاله ابتدا کیفیت کتاب شناسی اثر را ارزیابی کردیم؛ در ادامه موضع گیری نظری خود را در بررسی دیدگاه های مطرح در اثر تبیین کردیم؛ سپس تلاش کردیم محتوای اثر را به ترتیب ارائه مطالب بررسی کنیم. به نظر می رسد مولف می خواهد جریان پژوهشی ای را معرفی کند که در اواسط دهه 1970 میلادی در حوزه آموزش زبان دوم پیرامون مفهوم «راه برد یادگیری زبان آموز خوب» شکل گرفت. نشان دادیم که مولف تلاش می کند بدون اتکا به نظریه های شناخته شده، پدیده راه بردهای یادگیری و آموزش آن ها را تبیین کند. همین رویکرد سبب شده است که مطالب ارائه شده متناقض و ناقص باشند. مولف به ندرت و به شکلی نارسا، از یافته های حوزه های پژوهشی تاثیرگذار روان شناسی شناختی و فراگیری زبان کم تر بهره می گیرد. طرح مسئله های متعدد اغلب پاسخ قانع کننده ای در پی ندارد. دلیل این امر هم عمدتا نقص ابزار مطالعه تجربی و نظریه محور نبودن اغلب پژوهش های مورد استناد است. به طور کلی محدود شدن اثر به بررسی و معرفی یک جریان پژوهشی و نپرداختن به بررسی های انجام شده در حوزه های دیگر زمینه درگیر کردن ذهن مخاطب را بسیار محدود می کند.
خلاصه ماشینی:
بررسی و نقد کتاب راه بردهای یادگیری Les stratégies d’apprentissage کامیار عبدالتاجدینی * چکیده کتاب راه بردهای یادگیری ، اثر پل سیر (١٩٩٨ ,Pau Cyr)، یکی از شناخته شده ترین نوشته های فرانسوی زبان دربارٔە راه بردهای یادگیری در حوزٔە آموزش زبان دوم است ، که این مقاله به نقد و بررسی آن می پردازد.
به نظر ما نقد این اثر از دو جهت لازم است : نخست این که در ایران مورد استقبال فعالان حوزٔە آموزش زبان فرانسه قرار گرفته و حتی در آثار برخی از مؤلفان غیرایرانی نیز به عنوان منبع ذکر شده است و دوم این که مفهوم راه برد یادگیری مفهـومی پیچیـده اسـت کـه درک درست آن می تواند راه گشای مدرسان زبان باشد.
در این قسمت مؤلف به قدر کفایت به پیدایش ، سیر تاریخی ، و روش شناسی بررسی های انجام شده روی راه بردهای یادگیری زبان دوم در حوزٔە آموزش می پردازد.
در پایان نقد بخش نخست می توان گفت که ، مؤلف در معرفی بررسی های انجام شده روی راه بردهای یادگیری در حوزٔە آموزش زبان دوم موفق بوده ، اما تلاشی برای نقد نقاط قوت و ضعف آن ها نکرده است .
مثلا، آیا می توان زبان آموزان را صرفا به دلیل کسب نتایج خوب یا بد به زبان آموزان راه بردی و غیرراه بردی دسته بندی کرد؟ با توجه به نتایج بررسی های انجام شده در حوزٔە فراگیری و روان شناسی و هم چنین نتایج متناقض بررسی هایی که خود مؤلف در این اثر معرفی می کند، به نظر نمی رسد بتوان فراگیران را به دو دستۀ راه بردی و غیرراه بردی تقسیم کرد.