چکیده:
در سال های اخیر برنامه ریزی راه بردی موازی با رویکرد دموکراسی مشارکتی و عقلانیـت ارتبـاطی مطرح شد و سپس به دلیل نداشتن روش شناسی عملی مورد نقد قرار گرفت . برخی محققان ماننـد گاونتا، کرنوال و آتاو معتقدند برای اجرای عقلانیت ارتباطی و برنامه ریزی راه بـرد ی بایـد رویکـرد پژوهش درعمل را به مثابه یک راه حل روش شناختی مفهوم سازی کنیم . رویکرد پژوهش درعمل بـر امر یادگیری متقابل متمرکز میشود و مستلزم کنش متقابل میان مجموعه متعـددی از بـازیگران است . باوجود این ، آن ها فقط به کاربرد رویکرد پژوهش درعمل در یک مقیاس جغرافیـایی تمرکـز کرده و مفهوم کثرت گرای مقیاس را نادیده گرفته اند؛ درحالی که بـه دلیـل ماهیـت چندمقیاسـی مکان ها و ارتباط متقابل مقیاس ها، تحقق رویکرد پژوهش درعمل در یک سطح بـه سـطوح دیگـر وابسته است . بنابراین ، توسعه یک نگرش به هم پیوسته مقیاسـی بـرای برنامـه ریـزی راه بـرد ی و رویکرد پژوهش درعمل با توجه به روابط میان مقیاس های مختلـف و بعـد کثـرت گـرای مقیـاس ضروری است . ازاین رو، این نوشتار با رویکرد کثـرت گرایـی فضـایی و مفهـوم «برنامـه ریـزی بـا مقیاس ها» افق فضایی گسترده تری را برای رویکرد پژوهش درعمل مطرح میکند. هـدف رویکـرد پژوهش درعمل فضایی این است که روابط دانش ، قدرت و تصمیم گیـری میـان مقیاسـی را از نظـر فضایی تعدیل و ابعاد دموکراتیک آن را تقویت کند.
خلاصه ماشینی:
مشارکت در برنامه ریزی فضایی راه بردی از معنای متداول آن یعنی دموکراسی نمایندگی ٢ فراتر میرود و با دموکراسی مشارکتی مترادف میشود که در آن تمام گروه ها و افراد اثرپذیر به طـور مستقیم در فرایند برنامه ریزی مشارکت میکنند؛ زیرا براساس این نگرش ، برنامه ریزی یک فرایند فنی نیست که به یک تولید عینی منجر میشود؛ بلکه فرایند یادگیری متقابل است که زمینه ساز کنش متقابل میان مجموعۀ متعددی از بازیگران میشود (٢٩٩ :٢٠٠٠ ,Faludi).
Kurt Lewin و سپس در رشته های علوم سیاسی، جامعه شناسی و روان شناسی به کار گرفتـه شـد بـه همـین دلیل ، تأکید عمدة این رویکرد بر تعادل بخشی روابط قدرت و دانش میـان سـازمان هـا و افـراد است (١٢٢ :٢٠٠٦ ,Cornwall &Gaventa ) و از ابعاد فضایی آن غافل مانـده اسـت .
بـه بیـان دیگر، رویکرد مشارکتی فقط در یک سطح فضایی خاص مورد توجه بوده و به روابط موجـود میان مقیاس های برنامه ریزی اعتنا نشده است ؛ درحالی که رویکـرد پـژوهش درعمـل زمـانی از کارایی عملی در سطوح فضایی گسترده تر برخوردار میشـود و قـادر اسـت گسسـتگی میـان سطوح مختلف برنامه ریزی را کاهش دهد که با مفهوم مقیاس همـراه شـود .
(45; Brenner, 2002, 3; Foster, 1997: 377; Florida, 1995: 532; Pastor Et al.
یکی از مساعدت های دانش جغرافیا در تکمیل مباحث مشارکتی، افزدون مفهوم مقیـاس بـه ادبیات مشارکت در برنامه ریزی راه بردی است ؛ زیرا فرایندهای اجتماعی مؤثر بر توسعه الزامـا فضایی بوده و هریک از مقیاس های جغرافیایی از ساخت های اجتماعی ویژة خود برخوردارند؛ به همین دلیل ارزیابی مفهوم مقیـاس ضـروری بـه نظـر مـیرسـد ( & Pike, Rodriguezpose ١٥٢٨ :٢٠٠٧ ,Tomaney).