چکیده:
از جمله مهمترین اعمال موجود در پایان مناسک حج امامیه، طواف نساء است. این در حالی است که فقیهان مذاهب مهم اهلسنّت، طواف دیگری به نام طواف وداع را واجب میانگارند. نسبتسنجی و موازنه میان این دو طواف و بازنگری ویژگیهای آن دو از دریچههای مختلف، مسئلهای است نیازمند پژوهش که بهرغم کارکردهای فراوان در شکلگیری تصویری هر چه بهتر از باورهای فقهی هر یک از مذاهب اسلامی و پاسخگویی به پرسشهای پیرامون یگانه یا دوانگاری این طوافها، از دایره قلمزنی دانشیان و فقهپژوهان مسلمان به دور مانده است. نوشتار پیش رو، با مطالعهای تطبیقی سعی در برجسته نمودن تقابلات و تعاملات این دو طواف داشته است. روشن شدن تفاوتهایی همچون عنوان، زمان شروع عمل، مکلفان دو طواف، وجوب در عمره مفرده و آثار این دو که مانع از یگانه انگاشتن این دو طواف میگردد، علیرغم وجود شباهتهایی در نحوه اجرا، شرایط و واجبات، عمومیت و نوع وجوب، از جمله نتایج این بحث است.
إن طواف النساء من أهم المناسک فی نهایة مناسک الحج عند الإمامیة بینما یری فقهاء المذاهب الرئیسیة لأهل السنة طوافا آخر واجبا و هو طواف الوداع. إن مقارنة هذین النوعین من الطواف و النظر إلی میزاتهما من جوانب مختلفة قضیة تحتاج إلی الدراسة و البحث العمیق و هذا الموضوع بقی بعیدا عن أنظار الکثیر من العلماء و الفقهاء و فی مؤلفاتهم علی رغم أنهما رائجان و لا شک أن فهمنا الدقیق لهما یؤدی إلی تصویر کامل عنهما لأنهما یبینان المعتقدات الفقهیة لکل من المذاهب الإسلامیة و یجب أن نعلم هل هما واحد أو إثنین. و یهدف هذا المقال تسلیط الضوء علی التقابلات و التعاملات و الفروق و القواسم المشترکة بین الطوافین بالدراسة المقارنة. إن تبین الفوارق بینهما مثل العنوان، و زمن
شروعهما، والمکلفات للطوافین، و الوجوب فی العمرة المفردة و آثارهما التی یحول دون اعتبارهما واحدا علی رغم القواسم المشترکة الموجودة بینهما فی طبیعة الأداء و الواجبات فیهما و العمومیة و نوع الوجوب، من النتائج التی وصلنا إلیها فی هذا البحث.
Among the most important actions at the end of the Imamiyya Hadjdj pilgrimage rites is Tawaf-al-Nisa. However, jurists of important Sunni schools believe that another Tawaf called Tawaf-al-Wida is obligatory. Defining the relation and balance between these two types of Tawaf and reviewing their properties from various perspectives are an issue deserving study. Despite its significant functions in forming a better image of the religious beliefs of each Islamic sect and responding to questions regarding the duality or oneness of these types of Tawaf, this issue has been mostly neglected by Muslim scholars and researchers in the field of jurisprudence. The current study aims to highlight the points of divergence and convergence between these two types of Tawaf. Clarifying the differences such as the appellation, the onset of action, those under obligation of these two types of Tawaf, obligation in al-Umrah al Mufradah and the effects of these two types of Tawaf, which remove the assumption that they are one and the same despite apparent similarities in the way of performance, conditions, obligations, universality and type of necessity, is the result of the present study.
خلاصه ماشینی:
"زمان شروع عمل بر اساس اقوال فقهای امامیه، طواف نساء در حالت اختیار پس از پایان دیگر مناسک حج لازمالاجرا میگردد (طوسی، 1400ق، 207؛ کیدری، 1416ق، 155) و در صورت ضرورت، قبل از دو وقوف نیز قابل انجام است (حلی، 1412ق، 10/430)؛ اما در میان اهلسنت طواف وداع درست زمانی ضرورت انجام پیدا میکند که شخص قصد وداع با خانه خدا را داشته باشد (سرخسی، 1421ق، 4/61؛ ابنقدامه، 1405ق، 3/489؛ فیروزآبادی شیرازی، 1403ق، 1/79؛ انصاری، 1422ق، 1/500؛ زحیلی، بیتا، 3/519) که ممکن است این زمان بدون فاصله با پایان دیگر مناسک باشد و ممکن است با آن فاصلهای حتی چندروزه داشته باشد.
برای فهم بهتر این مطلب لازم است گفته شود که هر یک از طوافهای نساء و وداع در زمانی مشخص جواز انجام و اجرا پیدا میکنند که این زمان در هر دو، بعد از پایان مناسک و اعمال و وقوفین است؛ اما این جواز تا چه وقت ادامه دارد و تا چه زمانی میتوان آن را انجام داد؟ در امامیه این زمان حتی پس از بازگشت حاجی به وطن خویش ادامه دارد و او در صورتی که این طواف را انجام نداده باشد، در صورت امکان باید خودش آن را انجام دهد یا آنکه شخص دیگری را به عنوان نایب مأمور انجام این طواف نماید (حلبی، 1403ق، 195؛ ابنادریس حلی، 1410ق، 1/638؛ حلی، 1413ق، 4/204).
همین مسئله و نبودن اثری روشن و ملموس جز وداع با خانه خدا، باعث شده است که برخی از بزرگان فقه امامیه تلویحا بر اهلسنت اشکال کنند که اگر این طواف واجب است، باید نقشی روشنتر در انجام مراسم حج و پایان محرمات آن ایفا کند؛ حال آنکه شما خود اثر دیگری برای آن قائل نیستید (شریف مرتضی، 1415ق، 255)."