چکیده:
روند تغییرات سریع ناشی از توسعه در کشورهای اروپایی موجب شکافی عظیم میان این دولتها با کشور ایران گردید. نا آگاهی و دور بودن حکومت ایران از این تغییرات بیشتر بر تعمیق شکاف میافزود. تکوین دولتهای مطلقه که در روند تامین توسعهی اقتصادی و صنعتی و نظامی هدفهای استعماری را نیز تعقیب میکردند همراه با ضعف شدید حکومت قاجاری در زمان فتحعلی شاه، ایران را در وضعیّتی کاملا طمع گونه برای این دولتها قرار داد. تاریخ معاصر ایران از این زمان به این سوی تماما حکایت تعدّی و چپـاولی است که دوسویهی زیاده خواهی بیرونی و مقهور بودگی درونی دارد. در این میان امپراطوری روسیه که در رقابت با امپراطوری بریتانیا از گذشتهی دور هدفهای توسعه ارضی در ایران را دنبال میکرده است ضعف و بیخبری حاکمیّت و نابسامانی و عقب ماندگی کشور را مناسب قصدمندی تعدّی طلبانه خویش دانست و به غفلت دربار ایران این کشور را دچار جنگی ساخت که از ابتدا عقلا و اهل خرد سرانجامش میدانسته و میشناختند. سران حکومت نیز در اوان و اواسط جنگ دریافتند که در مهلکهای پر فاصله که به تدریج شناخته بودند افتادهاند. ساختار ماهیّتا متمایز نظامی و مدرن حرفهای روسیه با ساختی کاملا ایلیاتی سنّتی ایران درگیر دو جنگ طولانی شد. عواملی همچون درگیری روسیه در دو جبهه دیگر، منازعات جنگ اوّل را طولانی ساخت؛ با این حال این کشور به عمده خواستههای تصرف گرایانه و اشغال گرایانهاش دست یافت. در جنگ دوم روسیه آن منازعات با فرانسه و عثمانی را نداشت، تجربهی شکست در جنگ پیشین نیز به مصداق درماندگی آموخته شده سلب جرات از ایرانیان کرده بود و اطّلاع نسبی بر فاجعه و خطر پیش رو که اینک دیگر برای فتحعلی شاه و عبّاس میرزا نیز درونی شده بود، بدون تجهیزات مقابلهای جنگی، تنها بر ترس و اضطراب و ناامنی و تزلـزل میافزود. از این رو در این جنگ سرعت پیروزی روسیه برق آسا بود و عهدنامه ترکمان چای محصول این مقابلهی کاملا نابرابر بود که به مراتب نسبت به جنگ اوّل قابل اجتناب مینمود. در این مطالعه ضمن مقایسه دو سیستم نظامی کاملا متفاوت ایران و روسیه، به شرایط دو کشور و نقش دیگر نیروهای مداخلهگر که در تناسب با هدفهای استعماری خود به موضوع جنگها مینگریستند، و قدرت راهبری جنگ در دو کشور، و تحلیل ثمرات این دو رخداد شوم مبادرت شده است.
خلاصه ماشینی:
در جنگ دوم روسیه آن منازعات با فرانسه و عثمـانی را نداشـت ، تجربـه ی شکسـت در جنـگ پیشـین نیـز بـه مصداق درماندگی آموخته شده سلب جرأت از ایرانیان کرده بود و اطلاع نسبی بر فاجعه و خطـر پـیش رو کـه اینـک دیگر برای فتحعلی شاه و عباس میرزا نیز درونی شده بود، بدون تجهیزات مقابله ای جنگی، تنها بر ترس و اضـطراب و ناامنی و تزلـزل میافزود.
با ایـن حـال در رونـد پر شیب و شیب این شکست ها، ـ چه فرازی در کار نبود ـ ادراکـی جدیـد از مقولـه عقـب نشـینی شـکل گرفت و به مصداق جلوی ضرر را هر جا گرفتن منفعت است با پرداخـت تـاوان هـای سـنگین شکسـت و ناتوانی و ضعف و ابتکار و ابتدای به عمل غلط یعنی شروع جنگ دوم ، از زیان های بیشـتری کـه ممکـن و متصور بود بازداری کردند، چه بود اگر ماجراجویی میکردند و راه تهران را نیز باز میگذاردند و در راهـی میرفتند که دیگر گریز و اجتناب از آن میسر نبود.
هر چند عباس میرزا در اثر این شکست ها دچار دشـواریهـای بسیاری شد اما چون واقع گرا بود، پیش و بیش از هر کس به شکاف دو کشور ایران و روسیه و زمینـه هـای علی آن واقف شد، و در تداوم امور نیز این ولیعهد پـر اقتـدار کـه اینـک از تضـمین دولتـی خـارجی نیـز برخوردار میشد با اعتماد به نفس بیشتری رفتار کرد؛ چنان که در جنگ و سرکوب طاغیان داخلی ایمـن و مقتدر ظاهر شد.