خلاصه ماشینی:
دگر خواست کافزون کند تخت و تاج بـیفـزود بـر مـرد دهـقـان خــراج طـمـع کـرد در مـال بــازارگــان بـلا ریـخـت بـر جـان بـیـچارگان بـه امـید بـیـشی11 نـداد و نخورد خـردمنـد دانـد کـه نـاخـوب کرد (همان، بیتهای 680ـ677) و در نتیجه: شـنـیــدنــد بــازرگـانـان خــبـر کـه ظـلـم اسـت در بـوم آن بیهنر بـریـدنـد از آنجا خرید و فروخت زراعـت نـیـامـد، رعیـت بسوخت (همان، بیتهای 683-681) سایر شواهد طمع کرده بودم که «کرمان»12 خورم کـه نـاگـه بخـوردند کرمان13 سرم (همان، بیت 711) مسکین حریص در همه عالم همی رود او در قفای14 رزق و اجل در قفـای او (بوستان مصحح خطیب رهبر، ص 84) طـمــع مـیبـرد از رخ مــرد آب سـیهروی شـد تـا گـرفت آفتاب (نقل از امثال و حکم دهخدا، جلد 2، ص 1075) طـمع15 دار سـود و بـترس از زیان کـه بـیبـهره بـاشنـد فارغ زیان16 (بوستان، بیت 1778) تـو را تـا دهان باشد از حرص باز نـیـایـد بـه گـوش دل از غیب راز (همان، باب سوم، بیت 1834) کسـانی کـه سلطـان و شـاهنشهند سـراسـر گـدایـان ایـن درگـهـند طـمع در گـدا، مـرد مـعنی نبست نشـاید گـرفتـن در افتاده دست17 (همان، بیتهای2697ـ 2696) طـمع آبـروی تـوقـر18 بـریـخت بـرای دو جـو دامـنی در بریخت (همان، بیت 2745) گـدا را کـنـد یـک درم سیـم سیر فـریـدون بـه ملک عـجم نیم سیر (همان، بیت 2815) طـمع را نـه چـندان دهان است باز کـه بـازش نشنید به یک لقمه آز19 (همان، بیت 3701) اتکای به نفس «خودبسندگی» و نیز «مناعت طبع» احسان از دیدگاه سعدی، وجه تمایز اصلی انسان از سایر موجودات، خصیصة نیکخواهی و یاریدهی وی نسبت به همنوعان است.