چکیده:
الهیات ادیان خدامرکز، الهیات حضور است. تعالی و حضور امر الوهی در تاریخیت ما به هم آمیخته است و متفکران و عارفان هریک کوشیدهاند این دوتایی درهم رفته را از هم واکنند. مطالعه حاضر با روش تحلیل محتوای کیفی، دالّ مرکزی در متن ارکون را دوگانه تعالی و حضور در تاریخیت اسلام میبیند. دوگانههای دیگر از این دوگانه مرکزی سرچشمه گرفتهاند: ۱. دوگانه «خدا و خدا»؛ ۲.دوگانه «قرآن و قرآن» (تفکیک میان کلام شفاهی و نص قرآنی)؛ ۳. دوگانه «قرآن و اسلام»؛ ۴. دوگانه «اسلام و اسلام» یا اسلام بدون اسلام که مدل ارکون در این خصوص اسلام یک و دو و سه است؛ ۵. دوتایی تاریخ رستگاری و تاریخ پیروزی. حقیقتی که معنادهندة به زندگی بود، مشروعیتبخش مناسبات سیاسی و مرجع اقتدار میشود. حقیقت با هویت و ایمان با ایدئولوژی در هم میآمیزد. در پایان بحث، پرسش مطالعه این است که طرحی از نوع پروژه ارکون تا چه حد میتواند امکانپذیر و کارآمد باشد. در مقیاس زمانی کوچک پاسخ رضایتبخشی به این سوال نمییابیم. اما در چشمانداز بزرگتر، راهی جز یک مدل درونماندگار نیست. صرف نقد اثباتگرایانه از بیرون کارساز نخواهد بود. طومار این دین با انواع قرائتهای متکثر، لایه به لایه گشوده میشود. ما بخشی از تاریخی دینی هستیم که درصدد تحلیل اوییم. بهتر است خود را از وسوسه اثبات جزماندیشانه یک نقد برهانیم. درکی فضایی و گردشی تاریخی با ابزارهای تحلیل نشانهشناسی، به کثرتی از آرا میرسد که اسلامی بیرون از آنها در کار نبود و نیست. آنها همه و همچنین ما اکنون، همه بخشهای مختلف یک داستان هستیم.
خلاصه ماشینی:
امر الوهی و دوگانۀ «تعالی/حضور»تأملی در دشواریهای یک پارادوکس (مورد مطالعه؛ محمد ارکون و قرائت علمی فکر اسلامی) /مقصود فراستخواه دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی چکیده الهیات ادیان خدامرکز، الهیات حضور است.
قبلا علی عبدالرازق مصری در اوایل قرن بیستم در الاسلام واصول الحکم کوشید به تحلیل انتزاعی و تفکیک عقلی دو سطح نبوت وحکومت مبادرت کند و هزینههای بزرگی را نیز برای این تحلیل ، تحمل کرد ( عبدالرازق،۱۹۲۵ و ترجمه ۱۳۸۲ و نیز بنگرید به فراستخواه، ۱۳۷۳: ۲۰۵-۲۱۴ ).
برنامۀ پژوهشی ارکون این شد که بکوشد تمام سنگینی خطیر رویکرد فکری شالودهزدایی خود را درباب متن مقدس، از وحی معنایی وکلام شفاهی بردارد و نقد و تحلیل تاریخی خویش را متوجه نصوص و مصحفی بکند که برای آن تاریخیت این جهانی قائل بود.
این است که ارکون اسلام «۱»( آنچه پیامبر مخاطبش بود) را از اسلام «۲» ( تاریخ صدر اسلامی) و از اسلام «۳» (دوره نظامهای کلامی و فقهی و ایدئولوژیک) تفکیک میکند.
اینها نشانهای هستند که پیامبر در پس همۀ این قضایا (مثلا در اختلافات خویش چه با اهل مکه و چه طوایف یهود مخالف در مدینه، در جنگ، در سفر و در حضر که در سیاق قرآن بدانها اشاره شده است) یکسره متوجه و خیره در امر الهی است، آن وحی شفاهی مرتب او را معطوف به حقیقتی متعال میکند.
جریان تفسیر در تاریخ اسلام کوششی برای رهایی در این مسیر بود و تا هرمنوتیک و تحلیل های عقلی امروزی پیش آمده است.