چکیده:
مولانا، ستاره درخشان آسمان ادب فارسی در قرن هفتم ، در مهم ترین اثر منظوم خود، مثنوی معنوی، مسایل مهم عرفانی و دینی و تربیتی رابا رویکردی خلاقلانه مطرح کرده و از آیه ها و احادیث نیز بوفور بهره برده است . او در استفاده از تمثیل ها و قصه های معروف ، مهارتی خاص دارد. کمتر شاعری در این زمینه به پای گاه او می رسد. تنوع تلمیحات اسلامی در شعر او ناشی از وسعت اطلاعاتش در زمینه قرآن ، تفسیر، حدیث و تخیل قوی اوست . در این مقاله با بررسی تلمیحات نوح در مثنوی دریافتیم که مولانا در مواردی بسیار از این تلمیح قرآنی به صورتی خلاقانه استفاده کرده است ، تا نتیجه ای عرفانی و تربیتی بگیرد یا به قصد ایضاح و تاکید بر یک اندیشه عرفانی از آن آیات مدد گیرد، بنابراین هدف او بیان یک قصه تاریخی نیست ، بلکه او یک قصه معروف را از زوایای ذهن خوانندگان بیرون می کشد و به تفسیر عرفانی و تربیتی آن می پردازد و به وسیله آن ، نکته های عمیق عرفانی و تربیتی را روشن می سازد چنان که گویی خواننده ، با خواندن مثنوی یک دوره تفسیر آیات مربوط به قصص الانبیا را مطالعه کرده است .
خلاصه ماشینی:
در این مقاله با بررسی تلمیحات نوح در مثنوی دریافتیم که مولانا در مواردی بسیار از این تلمیح قرآنی به صورتی خلاقانه استفاده کرده است ، تا نتیجه ای عرفانی و تربیتی بگیرد یا به قصد ایضاح و تأکید بر یک اندیشه عرفانی از آن آیات مدد گیرد، بنابراین هدف او بیان یک قصه تاریخی نیست ، بلکه او یک قصه معروف را از زوایای ذهن خوانندگان بیرون می کشد و به تفسیر عرفانی و تربیتی آن می پردازد و به وسیله آن ، نکته های عمیق عرفانی و تربیتی را روشن می سازد چنان که گویی خواننده ، با خواندن مثنوی یک دوره تفسیر آیات مربوط به قصص الانبیا را مطالعه کرده است .
را نتیجه نیرنگ او می داند اما از آن جایی که مولانا در این اثر عرفانی از بیان این قصه ها برای بیان مفاهیم عرفانی بهره می برد پس از رمزها نیز استفاده می کند، بنابراین منظور او از ابلیس همان نفس اماره است که چون شیطان انسان را می فریبد و گمراه می کند و اگر انسان بر این نفس غالب آید به مقامی والا نایل می شود و اگر مقهور آن گردد عاقبتی چون قوم نوح در انتظارش خواهد بود.