چکیده:
در چند سال اخیر تفسیر تطبیقی بهمثابة یک گونة تفسیری خود را نمایان کرده است. این گونه تفسیری گرچه آثاری در طول تاریخ تفسیر قرآن دارد، اما هم از نظر فراوردههای تفسیری و هم از نظر معرفتشناسی تفسیر، بر بنمایهها و شاخههای نحیفی تکیه زده است. آنچه بهنظر میرسد که در درجة نخست باید تقویت شود، ابعاد معرفتشناختی و مبانی علمی متصور و مقبول این گونة تفسیری است. این مقاله در راستای تحقق چنین هدفی، سعی دارد برای این گونة تفسیری، بایدهای ضروری را در دو حوزة نقل اقوال و نقد محتوا، توصیه و تجویز نماید. در مقام نقل، شاخصههایی همچون لزوم تعیین محدودة تطبیق، نقل مستند، گزارش حداکثری وجوه تشابه و تمایز و تبیین مواضع خلاف و وفاق میتواند بستری استوار برای مقایسة آراء فراهم کند. در مقام نقد، نکتة مهم آن است که مشخص باشد داوری بر اساس مبانی مشترک طرفین صورت گرفته است یا بر اساس مبانی مختص یک طرف از طرفین تطبیق. همچنین باید از ابزارهای شناخته شدهای چون علوم لغت، نحو و بلاغت برای نقد استفاده شود و نیز به روش و ابزار در فرآیند نقد تصریح شود تا سبب شفافیت تطبیق گردد.
In the past several years، a type of comparative interpretation has emerged. Although it has some works in the history of interpretation، this type of interpretation relies on weak sources both in terms of interpretation products and the epistemology of interpretation. What seems to be reinforced in the first place، is the epistemological dimensions and the perceived and accepted scientific principles of this type of interpretation. To this end، the present article tries to prescribe and recommend the essential requisites of this interpretation type in two fields of quoting traditions and critique of the content. In terms of traditions، such indexes as necessity of determining the limitation of comparison، evidential quotation، the maximal report of the similarities and differences، and explaining the positions of contradiction and conformity can be suitable grounds for comparison of opinions. In terms of critique، what is important is to specify whether the judgment has been done according to the common principles of both sides or according to the principles of one side of the comparison. Similarly، such renowned tools as philology، syntax، and rhetoric should be used for the critique and also the method and the tools used in the process of critique should be specified to make the comparison more transparent.
خلاصه ماشینی:
چه ادلهای سبب شده است که وی بهرغم تفسیر قرآن به قرآن و مطابق سیاق و شرط دانستن عصمت، مصداقی برای اولیالامر معرفی کند که با مصداق تفاسیر شیعه متفاوت باشد؟ نجارزادگان در تفسیر تطبیقی آیه اولیالامر توضیح داده که چرا با اینکه نظر فخر رازی و مفسران شیعه در تفسیر آیه بر اساس قرآن یکسان است، اما در تعیین مصداق تفاوت وجود دارد (نجارزادگان، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، 91).
مفسران در عمل تطبیق میتوانند از دانشهای فوق بهره ببرند، اما نه استقصای همه این موارد ممکن است، و نه در مقام «باید» میتوان از قبل توصیه کرد که از کدام یک از این دانشها باید برای عمل تطبیق استفاده کرد؛ زیرا تطبیق دستکم دو طرف دارد و باید دید که ادله و مبانی آرای تفسیری هر یک از دو طرف کدام است و به مقتضای آن، کدام یک از ابزارهای مذکور میتواند در عمل تطبیق استفاده شود.
ایشان در نقد دیدگاه برخی از مفسران اهل سنت که این روایت را جعلی دانستهاند، مینویسد که انکار این روایت به جهت کثرت نقل آن غیر قابل پذیرش است و اگر قرار باشد از چنین روایتی که این همه کثرت نقل دارد، دست برداریم، به کدام سبب نزول دیگری میتوان اعتماد کرد؟ (همان).
این در حالی است که مفسری چون فخر رازی در تفسیر آیات قرآن و نیز در نقد و بررسی آرای مفسران دیگر، از مبانی، پیشفرضها و ابزارهای مختلفی استفاده کرده است که شایسته است خواننده قبل از مطالعه این تفسیر، از آنها مطلع باشد تا بهتر بتواند فهم تفسیری فخر رازی و نقدهای وی به آرای مفسران دیگر را درک کرده و مورد ارزیابی و داوری قرار دهد.