چکیده:
همبستگی اجتماعی بر هماهنگی و هم آوایی افراد یک جامعه درباره موضوعی مشخص دلالت دارد. چنان چه افراد جامعه ای درباره اصول و قواعد اجتماعی خود به توافقی جمعی دست یابند، آن جامعه به همبستگی اجتماعی یا توافق دست یافته است. در این پژوهش، محرومیت نسبی یکی از عوامل مهم و موثر بر همبستگی اجتماعی به شمار می رود.
برای بررسی ارتباط بین دو مفهوم احساس محرومیت نسبی و همبستگی اجتماعی بین جوانان شهر تهران، پرسشنامه ای با سه بخش برای سنجش همبستگی اجتماعی، احساس محرومیت نسبی و ویژگی های جمعیت شناختی پاسخگویان تدوین و بین نمونه ای با تعداد384 نفر (محاسبه براساس فرمول کوکران) پخش شد. این نمونه ها از مناطق 6، 10 و 17 شهر تهران انتخاب شدند. آزمون فرضیه ها، ارتباط بین متغیرهای جنس و اشتغال با همبستگی اجتماعی را تایید کرد اما متغیرهای سن، تاهل، تحصیلات و منطقه سکونت بی ارتباط با همبستگی اجتماعی بودند. آزمون فرضیه های اصلی پژوهش نیز ارتباطی معکوس بین دو احساس محرومیت ادراکی و نسبی با همبستگی اجتماعی را نشان می دهد؛ بدین معنا که هرچه درک و احساس پاسخگویان از سطح محرومیت خود در مقایسه با دیگران بیشتر باشد، اندازه همبستگی در جامعه کاهش می یابد.
Social consensus is implying on harmony and unison of people in a particular subject. In other words، if people in a society، achieve a collective agreement about their social rules and principles، that community has achieved to social consensus. In this research، feeling relative deprivation is imagined to be effect on social consensus.
To examine the relationship between two concepts social consensus and feelings of relative deprivation in the youth of Tehran، the questions were formulated in the three parts for measuring of concepts of social consensus، feeling relative deprivation and background variables. Then the questionnaires were distributed among Sample population. The sample size were 384 people of Tehran population that it was calculated by the formula Cochran. This population were selected from 6، 10 and 17 Tehran regions. The results of us project showed that there are significant relationship between variables of sex and job with social consensus، while variables of age، marital status، education and location of live have not significant relationship with social consensus. Moreover، results showed that feeling relative deprivation is related and its dimension with social consensus، too; this means that if the respondents' perceptions and feelings reduce from its deprivation levels in comparison with others، the social consensus increase.in society، and vice versa.
خلاصه ماشینی:
آزمـون فرضـيه هـاي اصـلي پژوهش نيز ارتباطي معکوس بين دو احساس محروميت ادراکي و نسبي بـا همبسـتگي اجتماعي را نشان ميدهد؛ بدين معنا که هرچه درک و احسـاس پاسـخگويان از سـطح محروميت خود در مقايسه با ديگران بيشتر باشد، انـدازٔە همبسـتگي در جامعـه کـاهش مييابد.
وجود اين آمارها که فقط گوشه اي از نابرابريها و محروميت هاي موجود در جامعه را نشان ميدهد؛ در چنين شرايطي جامعۀ ايران به دليل موقعيت خاص خود در جهان و شرايط ويژه ، اکنون شايد بيش از هر زمان ديگري نيازمند کاهش تنش ها و تضارب هاي داخلي و دستيابي به اشتراک و همبستگي عمومي است .
اکنون اين پرسش بيان ميشود که آيا محروميت ها و نابرابريهاي نامبرده در صورت ايجاد احساس محروميت ، خطرآفرين هستند و باعث دور شدن برخي از افراد و اجتماع از جريان کلي جامعه ميشود؟ آيا اين مسئله بر همبستگي موجود در جامعه تأثير مي گذارد؟ و سرانجام با توجه به جوان بودن جامعۀ ايران ، چه تأثيري بر جوانان دارد؟ مباني نظري همبستگي اجتماعي نظريۀ همبستگي، مجموعه اي از نظريه هايي است که نظم ، ثبات و انسجام اجتماعي را بررسي مي کند.
پراکندگي فراواني متغير محروميت نسبي و شاخص هاي آن (رجوع شود به تصوير صفحه) يافته هاي استنباطي فرضيۀ فرعي پژوهش ، اين موضوع را بيان مي کند که بـين هـر يـک از متغيرهـاي زمينـه اي ايـن پژوهش با ميزان همبستگي اجتماعي ارتباط وجود دارد؛ اولين شاخص متغير، سـن اسـت .