چکیده:
علیرغم تحقیقات پذیرفتهشده در زمینهی تاثیر فاکتورهای ژنتیکی و عوامل نورولوژیکی بر سعادت ذهنی[1] برخی محققان علوم اجتماعی نشان دادهاند که فاکتورهای اجتماعی در تبیین سعادت ذهنی نسبت به فاکتورهای ژنتیکی و نورولوژیکی نقش موثرتری دارند. از جمله اینگلهارت نشان داده است که عوامل اجتماعی و تاریخی تا 80 درصد توان تبیین سعادت ذهنی را دارند. در این مقاله به این سئوال پاسخ خواهیم داد که آیا در جامعهی ما فاکتورهای اجتماعی بر سعادت ذهنی موثرند؟ و اگر موثرند تا چه حد توانایی تبیین آن را دارند؟ به این منظور بهشیوهی پیمایش و با اجرای طرح ملی ارزشهای اجتماعی و فرهنگی ایرانیان، به بررسی میزان سعادت ذهنی در ایرانیان، مقایسهی آن با دیگر جوامع و همچنین بررسی عوامل اجتماعی موثر بر آن پرداختهایم. نتایج تحقیق نشان میدهد: 1- میانگین سعادت ذهنی در ایرانیان 65/61 است که در مقایسه با دیگر جوامع پایینتر از کشورهای پروتستانمذهب با سطح بالای رفاه مادی و توسعهی انسانی و بالاتر از کشورهای کمونیست با سطح پایین رفاه مادی میباشد؛ 2- عوامل موثر بر سعادت ذهنی ایرانیان احساس سلامتی، احساس آزادی در زندگی و از میان متغیرهای زمینهای جنسیت، درآمد، وضعیت تاهل و تحصیلات است که تلفیقی از تئوری اینگلهارت[2] و استرلین [3] را تایید میکند؛ 3- ورود همزمان فاکتورها و عوامل موثر در رگرسیون لجستیک ترتیبی نشان میدهد که این عوامل میتوانند سعادت ذهنی را 2/14 تا 4/32 درصد تبیین کنند؛ 4- بیوه یا مطلقه بودن، مجرد بودن، جنسیت (مرد)، و افزایش تحصیلات با سعادت ذهنی نسبت عکس داشته؛ میزان ارزیابی از سلامتی، میزان احساس آزادی در زندگی و درآمد با تاثیر مثبت بر میزان سعادت ذهنی اثرگذار هستند و سکونت در شهر یا روستا بر آن بیتاثیر است.
Despite the accepted research on the impact of genetic and neurological factors on the subjective well-being , some social science researchers have shown that social factors in explaining subjective well-being are more effective role than genetic factors. Inglehart has shown that 80 percent of subjective well-being can be explained by social and historical factors. This article will answer the question that whether social factors can explain subjective well-being. In order to assess the levels of subjective well-being among Iranian people in comparison with other countries we have used data from National universal values. The results show that the average Iranians subjective well-being is 61/65 that comparatively is below the Protestant countries with high levels of material welfare and higher than communist countries with low levels of material welfare. Factors affecting the subjective well-being include feeling healthy, having freedom in life and background variables of gender, income and marital status that confirms Inglehart’s and Easterlin’s opinions. Simultaneous entry of these factors in the ordinal logistic regression shows that these elements can explain the subjective well-being to the extent of 14/2 to 32/4 percent.
Happiness, life satisfaction, Universal values, Comparative Study, subjective well-being, quality of life
خلاصه ماشینی:
نتایج تحقیق نشان میدهد: ١- میانگین سعادت ذهنی در ایرانیان ٦١/٦٥ است که در مقایسه با دیگر جوامع پایین تر از کشورهای پروتستان مذهب با سطح بالای رفاه مادی و توسعه ی انسانی و بالاتر از کشورهای کمونیست با سطح پایین رفاه مادی میباشد؛ ٢- عوامل موثر بر سعادت ذهنی ایرانیان احساس سلامتی، احساس آزادی در زندگی و از میان متغیرهای زمینه ای جنسیت ، درآمد، وضعیت تاهل و تحصیلات است که تلفیقی از تئوری اینگلهارت ٣ و استرلین ٤ را تایید میکند؛ ٣- ورود هم زمان فاکتورها و عوامل موثر در رگرسیون لجستیک ترتیبی نشان می دهد که این عوامل می توانند سعادت ذهنی را ١٤/٢ تا ٣٢/٤ درصد تبیین کنند؛ ٤- بیوه یا مطلقه بودن ، مجرد بودن ، جنسیت (مرد)، و افزایش تحصیلات با سعادت ذهنی نسبت عکس داشته ؛ میزان ارزیابی از سلامتی، میزان احساس آزادی در زندگی و درآمد با تاثیر مثبت بر میزان سعادت ذهنی اثرگذار هستند و سکونت در شهر یا روستا بر آن بی تاثیر است .
اما در تبیین عوامل موثر بر سعادت ذهنی و میزان آن یافته ها متفاوت است به طوری که از طرفی متخصصان نورولوژی رابطه ی نزدیک میان سطح خوش بختی و میزان سروتونین و دوپامین مغز را به اثبات رسانده اند (اینگلهارت ٢٠٠٠: ١٦٦ به نقل از هامر ١٩٩٦؛ ابشتین و همکاران ، ١٩٩٦) و برخی ارتباط قوی تاثیر ژنتیک بر سطح سعادت ذهنی را نشان داده اند و معتقدند به این شیوه میتوان ٤٤ تا ٥٢ درصد از سعادت ذهنی را تبیین کرد (همان به نقل از لیکن و تلجن ١٩٩٦) و از طرفی در مطالعات پیشین علوم اجتماعی میبینیم که متغیرهای زمینه ای نظیر درآمد، تحصیلات ، شغل ، جنسیت و وضعیت تاهل میتوانند سطح کمی از سعادت ذهنی را تبیین کنند به شکلی که درآمد، حداکثر ٤ درصد و دیگر متغیرهای زمینه ای توان تبیین درصد کمتری از سعادت ذهنی را دارند (همان به نقل از مایر و دینر ١٩٩٥؛ اینگلهارت ١٩٩٠؛ آندریوز و ویتی ١٩٧٩).