چکیده:
کهن ترین الگوی تمایز علوم از آن ارسطوست )موضوع محور(، که توسط حکمای مسلمان
ترویج شد. اما ناکارآمدی آن روز به روز برای عالمان مسلمان، خصوصا اصولیان و در رتبه بعد
متکلمان، منطقیون و ... آشکار شد؛ تا آنجا که محقق خراسانی الگوی غایتمحور و محقق
اصفهانی و امام خمینی )ره( الگوی سنخیت محور را مطرح کردند. اما هر یک از این الگوهای
انحصارگرا نقاط ضعفی را داشتند و این سبب شد که الگوهای تلفیقی مطرح شوند و آنها نیز با
آشکار شدن نقاط ضعفشان، جای خود را به رویکرد قراردادگرا دادند. به عقیده قراردادگرایان علم
بودن یک علم نه به وحدت در موضوع است، نه روش و نه غایت )هر یک به تنهایی(، بلکه علم
عبارت است از مجموعه ای از مسائل متشتته، که جامع آنها گاه ممکن است به دلیل سنخیت در
ذات باشد )مثل موضوع، محمول، حیثیت( و گاه نیز ممکن است به دلیل امری عرضی باشد )مثل
غایت(. از اینرو مبنای تمایز علوم با توجه به غرض تدوین متفاوت خواهد بود و حتی تمامی
جهاتی که در نزد عقلا معتبرند، نیز در این وحدت و تمایز دخیل ند و ممکن است لحاظ شوند، مثل
مدت زمان فراگیری علم، امور زیبایی شناسی، نیازهای جامعه، مرجحات تاریخی و ... .
خلاصه ماشینی:
بر تعاريف مختلف اين علم اشکالات متعددي گرفته شده است (کاظمي - خراساني، ١٤٠٤، ١/ ٢٥؛ حائري يزدي، بيتا، ٣٣/١؛ سبزواري، ١٤١٩، ٢٥)؛ چراکه موضوع هر علم عبارت است از: «ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه »، و لذا موضوع علم اصول عبارت است از ادله اربعه با وصف دليليت (طبق قول مشهور)، ذات ادله اربعه (نظريه صاحب فصول )، قدر جامع بين موضوعات مسائل (نظريه آخوند خراساني)، ادله اربعه بعلاوه استصحاب (طبق يک قول )، ادله پيشين بعلاوه قياس (طبق رويکرد اهل سنت )، حجت در فقه (نظريه آيت الله بروجردي) و ...
٢) چيستي موضوع علم طبق الگوي علم شناسي ارسطويي، موضوع علم بايد از عوارض ذاتي مسائل آن باشد، حال اينکه در اين بين نيز اختلافات زيادي وجود دارد و بسياري تعاريف مختلفي را درباره چيستي موضوع علم مطرح کرده اند، مثل : «ما يبحث فيه عن أحواله و أوصافه » (نفس موضوعات مسائل ) (جزائري، ١٣٨٥، ٢٠/١و٢٥)، «موضوعات مسائله عينا و ما يتحد معها خارجا» است (حکيم ، ١٤٠٨، ٥/١)، «محمولات مسائل و جامع بين آنان »٤ (منتظري، ١٣٧٥،١٠)، «جامع رابط بين مسائل گوناگون و قضاياي متباين » (خميني، ١٣٧٦، ١٨/١)، «موضوع هر علمي آن چيزي است که در آن علم از احوال آن و از آنچه مربوط به آن است و دخالتي در غايت آن علم دارد، بحث شود» (خواه از عوارض ذاتيه باشد و يا غريبه ) (فياض ، ١٤١٩، ٢٩/١؛ جواهري، ١٤٢٨، ١٠٠/١؛ حيدري، ١٤١٢، ٤٧؛ مکي عاملي، ١٣٩١، ٤٧)، «جامع منتزع از جزئيات موضوعات مسائل » (ايرواني، ١٤٢٢، ٣/١)، «ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيۀ، أو عن العوارض الذاتيۀ لنوعه ، أو لعوارضه الذاتيۀ.