چکیده:
نیمهدوم سدة سوم هجریودورة زمامداریسه خلیفه ،معتمدبالله (٢٥٦ـ٢٧٩هـ)،معتضد(٢٧٩-٢٨٩هـ)ومکتفی(٢٨٩-٢٩٥هـ)،بابازیابیاقتداردستگاه خلافت عباسیوتجدیدسازمان آن همراه بود.این فرآینداصلاحیکه ابواحمدموفق (م .٢٧٨هـ)آن راآغازکردوابوالعباس معتضددرخشان ترین چهرة آن بود،درمیان دودورة انحطاط قرارگرفت ؛نخستین دوره ،دورة سامرابودکه درآن سربازبردگان ترکوغیرترکزمام خلافت رابه دست گرفتندودومین دوره که باخلافت مقتدر (٢٩٥-٣٢٠هـ)آغازشد،شاهدفساددربار،فروپاشیدیوان سالاریوگسیخته شدن سازمان نظامیبود وباورودبویه ایهابه بغداد(٣٣٤هـ)پایان گرفت .ساختاری که دراین دوره پدیدآمد،دارای چند ویژگیبود:تمرکزقدرت درنهادخلافت ،تمرکزدیوان سالاریوبرترینهادن آن برنیروینظامی، جلوگیریازواگذاریاقطاع دربرابرخدمات اداریونظامیودرآخر،ایجادسپاهیان دائمیومزدبگیر. دراین نوشتارفرآینداجرایاین اصلاحات باتاکیدبردگرگونیدرساخت نظامی،بررسیوواکاویمیشود
The second half of the third Hijri century، coinciding with the reign of three caliphs، al-Mu’tamid (256-79 AH)، al-Mu’tadhid (279-89 AH)، and al-Muktafi (289-95 AH)، Abbasids restored their authority and renewed their organization. This reform process which was began by Abu Ahmad al-Muwaffaq (d. 278 AH) and reached its climax at the time of Abu al-Abbas al-Mu’tadhid stood between two decline periods: the first one is known as the period of Samarra، when the Turkish and non-Turkish slave soldiers assumed the reign of the caliphate، and the second one which started with the reign of al-Muqtadir (295-320 AH)، witnessed the corruption of the court، the collapse of bureaucracy، and the destruction of the military organization and ended by the Buwayhids entrance in Baghdad in 334 AH. The created structure had several features: concentration of power in the caliphate، concentration of bureaucracy and its supremacy to military force، prevention of land granting in return to administrative or military services، and lastly، development of a permanent wage-earner army. The administrative procedures of these reforms are going to be studied in present paper، with an emphasis on transformation on military construct.
خلاصه ماشینی:
" درطی دوره ای که ابوالعباس فرماندهینظامیسرکوب زنگیان رابرعهده داشت ، موفق نیزدرواسط مستقربودوسازوبرگ سپاه اورافراهم میکرد(ابن اثیر،ج ٧،ص ٣٤٢)؛البته به جززنگیان تهدیدهای نظامیمهمیازجمله صفاریان ،طولونیان وخوارج جزیره وشام هم وجودداشتندوهرچه بود،درپایان خلافت معتمدودراثرتوان سازمان دهیبرجستۀموفق ،نیروینظامیعباسیان نه تنهادرزیراین تهدیدهاازهم نگسست ،بلکه بسیارورزیده وکارآمدشد.
چه بسا،بایدچنین انگاشت که تلاش موفق برای نزدیک کردن محمدبن ابیالساج به خود،(همان ،ص ١٦)وسپردن شرطگیبغدادبه عمرولیث در٢٧٦هجری(همان جا)به منظوربرقرارکردن توازن در تشکیلات نظامیدولت وکاستن ازاهمیت اتباع معتضدونیزاسحاق بن کنداج بوده است که جزیره رادردست گرفته بود(ابن اثیر،ج ٧،ص ٤٣٠)؛این همان سیاستیاست که پیش ازاین برخیدیگرازخلفا،ازجمله مأمون هم بدان دست زده بودندتابه سود اقتدارخویش بین نیروهای گوناگون تأثیرگذاردردستگاه سیاسیتوافق وتوازن برقرار کنند.
به طورکلی ،برجسته ترین دستاورداقتصادیدورة خلافت معتضداین بودکه توانست باسامان دادن به دستگاه مالی واداری وبدون واگذاری گستردة اقطاع نظامی یا گزینه هایی مانند آن ،لشگریانی مزدبگیروکارآمدتشکیل دهد وحتی موجودی درخوریدرخزانۀدولت پدیدآورد؛چنان که براساس نوشتۀمسکویه ویهرسال یک میلیون دیناردربیت المال خاصه میاندوخت (ج ٥،ص ٣٢٦)ودرپایان خلافت وی،بین ١٣تا١٩میلیون دیناردربیت المال دولت گردآمده بود(ابن طقطقی،ص ٢٤٩)واین در حالیاست که درآغازخلافت وی،خزانۀدولت تهیبود(صابی،ص ١٢؛کاتبی،ص ١٩٧).
جانشین مکتفی راپس ازمرگ وی،وزیرعباس بن حسن برگزیدکه پس از درگذشت قاسم بن عبیدالله به وزارت رسیده بود(ابن طقطقی،ص ٢٥١؛مسعودی،بیتا،ص ٣٢١؛قرطبی،ص ٦٨٠٠؛همدانی،ج ١،ص ٤)؛البته پیش ازآن ،ویباچهارتن ازسران دولت رایزنیکردکه همگیدبیروعبارت بودنداز:محمدبن عبدان ،ابوعبدالله بن محمدبن داودبن جراح ،علیبن عیسیبن جراح وعلیبن محمدبن فرات (العیون و الحدائق ،ج ٤،ص ٢٠٩؛مسکویه ،ج ٥،صص ٥٠-٥٢؛ابن اثیر،ج ٨،صص ٧-٩)٢واین نکته که در میان برگزینندگان خلیفۀپسین نام هیچ فرماندة نظامیبه چشم نمیخورد،گویای جایگاه این دوگروه درساختاردولت عباسیاست ."