چکیده:
آیا ملاک دینیبودن یک تمدن و از جمله تمدن اسلامی، امور باطنی و ایمانی در آن تمدن است یا ابعاد ظاهری و دینی هر تمدنی ملاک دینی بودن آن را به دست میدهد؟ مدعای این مقاله آن است که تمدن اسلامی از نقطه اسلام و امور ظاهری دینی آغاز میشود (عیار تمدن اسلامی) و در نقطه ایمان و امور باطنی دینی به کمال میرسد (اساس تمدن اسلامی). اسلام (از به زبان آوردن شهادتین تا عمل به مناسک دینی) بهعنوان آسانترین معیار میتواند امت اسلامی را در گستردهترین مقیاس (با بیشترین کمیت و چهبسا کمترین کیفیت در نظام مناسبات انسانی) در کنار هم گردآورد، ولی تمرین اسلام و التزام به ظواهر دینی زمینه را برای رشد و تعمیق امور باطنی و ایمانی هموار میکند و دستکم برخی از مسلمانان را به اوج کمال دینی میرساند (بیشترین کیفیت با کمیتی کمتر در نظام مناسبات انسانی). هرچند ظاهر اسلامی و دینی، هم در آغاز و هم در نقطه پایان، ملاک اسلامیبودن تمدن در سطح کلان خواهد بود، اسلام تهی از ایمان با اسلام برآمده از ایمان به لحاظ سطح، قلمرو و ژرفا متفاوت خواهند بود و در تنظیم مناسبات انسانی هم نقش اسلام برخاسته از ایمان بسیار تأثیرگذارتر خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
آنجا که مناسک دینی و اعمال ظاهری دین (نهتنها مناسک دینی)، به صورت جمعی انجام میشود، نهتنها روابط انسانی در شکل و صورت ترقی مییابد، بلکه کمترین ایمانهای فردی در مشارکت جمعی با مؤمنانی که مشغول مناسکاند، تقویت شده و رشد مییابد، ولی آنجا که در میان مسلمانان،مؤمنانی حضور نداشته باشند و هیچ ایمانی در ورای همین ظواهر اسلامی نباشد و قصد مسلمانان از انجام دادن آداب و ظواهر اسلامی کسب امتیازهای مالی و حقوقیای باشد که در جامعه مسلمانان برای مسلمانبودن منظور گردیده است، نهتنها چنین تزایدی در ایمان پدید نخواهد آمد، بلکه به لحاظ سلوکی (در مقیاس فردی و اجتماعی) خسارت به وجود خواهد آمد:«لایزیدالظالمینإلاخسارا»:ستمگران را جز زیان نمیافزاید (اسراء: 82).
بدینسان، با اعمال اخلاقی و دینی و اسلام حداکثری، در فرض وجود امور ایمانی حداقلی، میتوان تمدنی را ساخت و مناسبات انسانی را جهت داد و بلکه امور ایمانی را فزونی بخشید، ولی آنجا که ظواهر اسلامی علنی به امتیازهای حقوقی تبدیل شود و کمترین برخورداریهای اجتماعی برپایه ملاکهای حداکثری از دین ممکن گردد، مسلمانان مؤمن که از ریا و سمعه بیزارند، خود را به حاشیه میکشانند و از این امتیازها دست میکشند و جای آنها را کسانی میگیرند که اسلام را در قلب نپذیرفتهاند.
وجود ایمان به شکل فردی و جمعی (هرچند نشانهای هم در ظاهر نداشته باشد)، کارکردهای مهمی در ایجاد مناسبات انسانی و اخلاقی در میان مردم دارد، بهگونهایکه میتوان گفت پایه دینی یک تمدن، روح دینی و هویت اسلامی آن در وجود امور ایمانی اجتماعی در آن تمدن است.