خلاصه ماشینی:
"سؤال اصلی پژوهش عبارت است از اینکه، با توجه به خاستگاه اجتماعی و ابعاد یرجستۀ جامعهشناختی داستان ضحاک و استفاده از مضامین اساطیری و ویژگیهای خاص شخصیتهای برجستۀ داستان در طرح مسائل سیاسی ـ اجتماعی در شعر شاعران برتر معاصر چه کارکردهایی به خود گرفته است؟ فرضیۀ پژوهش بر این اصل استوار است که در فضای ملتهب سیاسی ایران در دوران رژیم پهلوی بهویژه در سالهای پس از کودتای 28 مرداد، شاعران معاصر، داستان اساطیری ضحاک و کاوه را همسو با جهتگیریهای فکری و سیاسی و اجتماعی خویش برگزیده و در جهت نفی و نکوهش رژیم وقت از آنها بهرهگیریهای شاعرانۀ بسیاری کردهاند.
وی در دفتر شعری آخر شاهنامه آنجا که از دلتنگیها و اندوه بیپایان درونی خویش در گیرودار حوادث و رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در فاصلۀ سالهای 1334 تا 1342 سخن میگوید، یأس و ناامیدیاش را از اینکه در عصر اختناق و تباهی روزگار کاوهای پیدا شود و علم ظلمستیزی بر دوش گیرد و به مبارزۀ با بیداد بپردازد، با قراردادن چهرۀ تاریخی اسکندر در تقابل با کاوه، هنرمندانه بازگو میکند و با این آفرینش شعری که «کاوهای پیدا نخواهد شد امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود» قطعهای ماندگار در شعر معاصر به یادگار میگذارد: هرکه آمد بار خود را بست و رفت/ ما همان بدبخت و خوار و بینصیب/ زان چه حاصل، جز دروغ و جز دروغ ؟/ زین چه حاصل، جز فریب و جز فریب؟/ باز میگویند: فردای دگر/ صبر کن تا دیگری پیدا شود/ کاوهای پیدا نخواهد شد امید!/ کاشکی اسکندری پیدا شود (1386: 26)."