چکیده:
تلقی رایج از اینهمانی به صورت اصلی منطقی با فرمول الف، الف است میباشد. در این تلقی اینهمانی اصلی است که فاقد بعد و بار معرفتی و وجودی است؛ لذا با توجه به این اصل هیچ چیز نمیتواند چیز دیگری باشد. در تفکر یونان این همانی خصیصهای انگاشته میشد که به کمک آن وجود ادراک میگردد. در تفکر افلاطون که تلاش دارد جامعهای جدید مبتنی بر تفکر فلسفی بنیان نهد و چنین تفکر عقلانی را فضیلتی انگارد که همّ آن وصول و حصول ایده خیر است، اینهمانی از جایگاه مهمی برخوردار است. لذا امکان حمل در گزاره سقراطی « فضیلت شناسایی است» تنها در صورتی مقدور است (چیزی چون فضیلت، چیز دیگری چون شناسایی باشد) که اینهمانی نه بهعنوان با خود همان بودن هر چیز، بلکه بهعنوان خاصیتی لحاظ گردد که ذات و ماهیت موجودات را تشکیل دهد. لذا افلاطون باید میان همانی(sameness) و اینهمانی(identity) تمایز قائل شود؛ تمایزی که نادیده انگاشتن آن باعث سوءفهم مهمترین آموزه افلاطون یعنی ایدهها و نسبت آنها به یکدیگر (و نسبت به مصادیق خود) میشود. تلاش میشود نشان داده شود: الف) این گزاره که فضیلت شناسایی است، چه ربط و نسبتی با اینهمانی دارد؛ ب) اینهمانی نزد افلاطون چگونه مفهومی است که اجازه میدهد چیزی، چیزی دیگر باشد بدون آنکه با « با خود همان بودن هر چیز» در تناقض افتد.
خلاصه ماشینی:
"در مورد «ج» نیز باید بدین پرسش پاسخ داد که - پس از تعیین ماهیت و کثیر یا واحد بودن فضیلت و شناسایی- چگونه ممکن است چیزی، چیزی دیگر باشد؟ چگونه ممکن است دو چیز یک چیز باشند بدون آنکه دو چیز نباشند؟ بهعبارتی مهم تعیین امکان چگونگی این(فضیلت شناسایی) «است» است؛ و بهعبارت درستتر فضیلت چگونه همان شناسایی است؟؛ همانی چیست؟ اگر اینهمانی را در معنای شایع آن لحاظ کنیم آنگاه معلوم نیست که از چنین اصلی اولا چگونه میتوان معرفتی حاصل کرد؟ در ثانی چگونه می توان از اینهمان بودن دو چیز مثلا ایدهها سخن گفت؟ اصل مذکور را به صورت ریاضی و منطقی میتوان چنین نمایش داد: « هر ابژهای با خودش اینهمان است یا اینکه هر چیزی با خود اینهمانی دارد...
اکنون پرسشهای اصلی افلاطون در مورد گزارۀ «فضیلت شناسایی است»، مجددا مطرح میگردند: ایدهها واحدند یا کثیر؟ آیا همه چیز از ایده برخوردار است یا نه؟ در مورد لاوجود چه؟ لاوجود هست یا نیست؟ اگر نیست پس یا باید به نظریهای از نوع پارمنیدس روی آورد که مستلزم نفی کثرت و شدن و غیره است؛ در این صورت سخن از اینکه فضیلت شناسایی است بیوجه است؛ زیرا غیر از هستی چیزی نیست؛ یا به عقیدهای از سنخ مگاریان؛ زیرا عالمی داریم متکثر؛ موجوداتی بدون امکان ربط و نسبت به یکدیگر."