چکیده:
مسئله عینیت وجود و ماهیت در واجب تعالی که در آثار فلاسفه مسلمان با تعبیر «الحق ماهیته انیته» بیان شده و بعنوان یک قاعده فلسفی به آن پرداخته میشود، مسئلهیی است که بزرگان حکمت اسلامی تفاسیر و نتایج متفاوتی از آن ارائه دادهاند. بیشک آراء فلاسفه یونان و تعالیم دین اسلام در شکلگیری این قاعده نزد حکمای مسلمان نقش بسزایی داشته است. نوشتار حاضر در پی ریشهیابی تحلیلی این قاعده است و بنظر میرسد تحلیل مفهومی هریک از اصطلاحات بکار رفته در این قاعده، یاریرسان محقق در نتیجهگیری بهتر و عمیقتر باشد.
خلاصه ماشینی:
"در نگاه اولیه بنظر میرسد که قاعده مذکور از ابتکارات فلسفه اسلامی باشد؛ اما آیا پیش از حکمای مسلمان، فلاسفه یونان به این مسئله پرداختهاند؟ آیا احادیث و روایات اسلامی در بدست آمدن این قاعده نقشی داشتهاند؟ اساسا ریشه این قاعده فلسفی را باید چگونه جستجو کرد؟ نوشتار حاضر درصدد است که به ریشهیابی تحلیلی این قاعده با تمرکز بر آراء ارسطو و افلوطین و همچنین روایات ائمه معصومین (ع) بپردازد.
( 299 ) از این عبارات میتوان دریافت که معنای ماهیت نزد ارسطو همان معنای اخص آن است و اساسا ارسطو نمیتوانسته به ماهیت بمعنای اعم آن نیز قائل شود؛ چرا که تمایز این دو معنا از ماهیت بنوعی به تمایز وجود از ماهیت برمیگردد، در حالی که در نظام فلسفی ارسطو مسئله تمایز وجود از ماهیت مطرح نبوده است؛ چرا که ارسطو در انقسام اولیه، موجود را به جوهر (موجود بالذات) و عرض (موجود بالعرض) تقسیم میکند.
باید این نکته را یادآور شد که هرچند تعریفناپذیری خداوند تبارک و تعالی در کلام معصومین(ع) بمعنای فلسفی یا منطقی آن در نظر گرفته نشده است، اما در هر دو نگرش دینی و فلسفی، تعریف ملازم با حد داشتن و محدود ساختن معرف است.
در فلسفه افلوطین نیز چون تمایزی میان وجود و ماهیت صورت نگرفته است، بناچار وجود از ساحت خداوند نفی میشود که البته تا اندازهیی بدور از ذهن است.
بنابرین میتوان گفت هر چند مسئله ماهیت نداشتن مبدأ نخستین در نظامهای فلسفی ارسطو و افلوطین مطرح نبوده اما بیشک افکار این دو فیلسوف در شکلگیری قاعده در فلسفه اسلامی بیتأثیر نبوده است."