چکیده:
رویکرد معرفتی تجربهگرایی در عصر جدید در برابر رویکرد عقلگرایی دکارت و پیروان وی ـ که قائل به وجود تصورات و اصول نهادی پیش از تجربه در نهاد انسان بودند ـ قرار گرفته است. متفکران این رویکرد با انکار تصورات و اصول نهادی و نیز سرچشمه قراردادن تجربه حسی به بررسی مسائل متافیزیکی که نزد عقلگرایان مطرح بود پرداختهاند.حاصل این بررسیها در اوج خود درباره جوهر چیزی جز انکار آن را بارمغان نداشته است. ازاینرو با توجه به سیر تحول تجربهگرایی نزد پیشروان این رویکرد و پیامدهای منتهی به آن، در پاسخ به پرسش بنیادین این مقاله که آیا با پذیرش قرائت خاص تجربهگرایانی همچون لاک، برکلی و هیوم از روند کسب معرفت، امکانی برای پذیرش جوهر باقی میماند یا خیر؟ باید گفت همانطوری که در سیر بررسی جوهر در نزد این متفکران مشاهده شد پذیرش جوهر با اتخاذ رویکرد تجربهگرایی سازگار نیست چرا که جوهر یک امر فراتجربی است که تجربه حسی صرف نمیتواند بدان دست یابد. آنچه از تجربه حسی در نهایت امر برمیآید چیزی جز مجموعهیی از تاثرات نیست که آنهم نمیتواند حکایت از هستی جوهر داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"( 426 ) لاک اگرچه در مقام نظر تأکید فراوانی بر نقش تجربه بعنوان سرچشمه اصلی معرفت نموده و در این مسیر تا آنجا پیشرفته که ذهن را برخلاف عقلگرایانی چون دکارت خالی از هرگونه تصور نهادی پنداشته و نحوه حصول معرفت را در این لوح نانوشته بر اثر تصورات برآمده از تجربه و فعالیتهای ذهنی بر روی آنها و نیز تطبیق و عدم تطبیق این تصورات بایکدیگر دانسته ولیکن در مقام عمل آنچنانکه باید به پیامدهای نظریه تجربهگرایی تن در نداده چرا که دست به داوریهایی زده که فراتر از تجربه حسیند.
کیفیات مختلف مطرح بوده بطوری که دکارت در منظومه معرفتی خود بعنوان پیشرو عقلگرایی در عصر جدید با اتکاء به عقل ریاضی و وجود فطریات قائل به سه جوهر جسمانی، روحانی و نامتناهی گردیده که پس از غور و بررسی در این سه جوهر تنها جوهر نامتناهی را که از دیدگاه وی هم بنیاد هستی و هم بنیاد هرگونه معرفت است چیزی دانسته که براستی میتوان آن را جوهر نامید.
لاک نیز در منظومه معرفتی خویش بعنوان پیشرو تجربهگرایی با وجود اینکه فطریات دکارت را انکار نموده و قائل به وجود هیچ تصوری در عقل نیست مگر آنکه در تجربه بوده باشد از آنروی که نمیخواسته در عمل دامنه معرفتی خویش را محدود به تجربه نماید به پیامدهای نظریه تجربهگرایی آنچنانکه باید ملتزم نمانده و دست به قضاوتهایی زده که فراتر از تجربه بوده از آن میان اعتقاد به وجود سه جوهر جسمانی و روحانی و نامتناهی با وجود مبهم دانستن چیستی و ماهیت جوهر است."