چکیده:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی مقایسهای میزان هوش سازمانی مدیران در مدارس متوسطه دخترانه و پسرانه استان یزد به تفکیک جنسیت است. روش تحقیق، از نظر هدف کاربردی و از نظر اجرا علّی- مقایسهای است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دبیران مدارس دوره متوسطه استان یزد، در سال تحصیلی91- 1390 بودند که از میان آنها 285 نفر به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه هوش سازمانی بود که پایایی آن به وسیله آلفای کرونباخ 97/0 تعیین شد. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی(میانگین، انحراف معیار و ...) و آمار استنباطی(آزمون tبرای مقایسه میانگینهای مستقل) استفاده شد. یافتهها نشان داد که از دیدگاه دبیران تفاوت معناداری میان هوش سازمانی کل مدیران مدارس دوره متوسطه استان یزد به تفکیک جنسیت وجود ندارد و با تعمیم نتایج این پژوهش در مورد هوش سازمانی مدیران زن و مدیران مرد سازمانهای موجود در جامعه و با توجه به اهمیت روزافزون مدیریت منابع انسانی و نقش تعیین کننده آن در انتخاب و انتصاب نیروی کار سازمانها میتوان گفت که پرسنل کارگزینی سازمانها، بایستی اصل شایستهگزینی را سرلوحه برنامههای استخدامی خود قرار دهند و شایستهترین افراد را بدون در نظر گرفتن جنسیت آنها، به منظور مدیریت سازمانها برگزینند.
خلاصه ماشینی:
یافتهها نشان داد که از دیدگاه دبیران تفاوت معناداری میان هوش سازمانی کل مدیران مدارس دوره متوسطه استان یزد به تفکیک جنسیت وجود ندارد و با تعمیم نتایج این پژوهش در مورد هوش سازمانی مدیران زن و مدیران مرد سازمانهای موجود در جامعه و با توجه به اهمیت روزافزون مدیریت منابع انسانی و نقش تعیین کننده آن در انتخاب و انتصاب نیروی کار سازمانها میتوان گفت که پرسنل کارگزینی سازمانها، بایستی اصل شایستهگزینی را سرلوحه برنامههای استخدامی خود قرار دهند و شایستهترین افراد را بدون در نظر گرفتن جنسیت آنها، به منظور مدیریت سازمانها برگزینند.
آلبرخت، در کتاب خود تحت عنوان«قدرت اذهان در کار: هوش سازمانی در عمل<FootNote No="86" Text="-The power of minds at work: organizational intelligence in action"/>» قانونی را با عنوان«قانون آلبرخت<FootNote No="87" Text="- Albrecht’s law"/>» در عرصه مسائل سازمان و مدیریت مطرح میکند که نتیجه سالها تجربه و پژوهش وی است.
همچنین ویلیام هلال<FootNote No="102" Text="- William Halal"/> (1997) در زمینه هوش سازمانی، چارچوبی ارائه کرده که در آن به طور منسجم زیرساختها و سیستمهای شناختی هوش سازمانی را نشان داده و متذکر شده که امروزه سازمانها، سیستمهای یادگیری هوشمندی هستند که از افرادی آموزش دیده تشکیل شدهاند و این افراد از شبکههای اطلاعاتی پیچیده برای سازگاری با دنیای پیچیده استفاده میکنند.
لیبووایتز<FootNote No="103" Text="- Liebowitz"/>(1999)، با انتشار کتابی با عنوان »ایجاد هوش سازمانی، نخست مدیریت دانش<FootNote No="104" Text="- Building Organizational Intelligence Knowledge Management Primer"/>» به تشریح هوش سازمانی پرداخته است.
ریچارد و نوری<FootNote No="108" Text="- Richard &amp;amp; Nory"/>(2005) پژوهشی با عنوان»مدیریت دانش و هوش سازمانی: اهمیت یکپارچگی آنها<FootNote No="109" Text="- Knowledge Management and Business Intelligence: the Importance of Integration"/>» انجام دادند.