چکیده:
در قرن نوزدهم ایران شاهد ظهور یک نهاد جدید دینی اجتماعی بود . این در حالی است که تئوری الهی انتصاب و انتخاب امام (Imam al - Mansub) به طور فزاینده ای در طبیعت یک امر دینی و اعتقادی گردید ، موقعیت مذهبی به شکل فزاینده ای تمرکز یافت که منبع قدرتش در ماخذ و منابع کلاسیک شیعه پیدا نمی شد . ...
خلاصه ماشینی:
"رواج مکتب اصولی در جامعه شیعه دوازده امامی اصول، اشارهای به دید گاه بنیادی فقه مسلمانان است و علم الاصول( lusu-la mlI c به طور کلی در نظر گرفته میشود به عنوان علم شواهد که به بر قراری و ایجاد استانداردهای قانونی منجر میشود، حجت طبق نظر جامعه دوازده امامی؛قرآن، سنت پیامبر و امام، اجماع، عقل میباشد.
1P} اصول فکری بهبهانی درباره توانایی مجتهد که منجر به حجت میشود به ایشان اجازه داد تا مجتهدان را به عنوان جانشین پیامبر( lusaR-ra tafilahK )بدانند، اما ایشان این را مورد بررسی قرار نداد، ولی، بعد از وی خمینی و نراقی(1245 ه ق/1830 م)آن را انجام دادند.
برجستگی کار نراقی در دو بعد است:ابتدا، به مسأله ولایت فقیه به عنوان یک موضوع مستقل پرداخت، تحت این موضوع، وی همه احادیث و دلایل فقهی که برای ایشان شناخته شده بود، جمع آوری کرد تا حقوق علما و وظایف علما را در مورد ولایت تأیید کند.
» از آنهایی که حدیث توسط نایب دوم امام، اسحاق بن یعقوب ارائه شده، نظر نراقی این است که باید آن را به عنوان یک امر متصل به امام دانست( lisattum )و خمینی مجددا تأکید میکند که این حدیث توسط ابن بابویه صدوق گزارش شده است، نه توسط نراقی و نه توسط خمینی به هر حال، مشکل ناسازگاری و قابل مقایسه نبودن ولایت عامه علما، آن گونه که آنها میفهمیدند، و مأموریت قدرت که توسط چهار نایب خاص مطرح بود، مد نظر قرار نگرفت."