چکیده:
با آنکه در ذهن و زمان فارابی، فلسفهی تربیت حیات و هویت مستقل و بازشناختهای ندارد، با ریزکاوی در آثار او میتوان به شماری از مفاهیمی که امروزه در فلسفهی تعلیم و تربیت مطرح است پی برد و دریافت که فارابی پس از جابر بن حیان و کندی، سومین فیلسوف تربیت در جهان اسلام است که پارهای از دیدگاههای تربیتی او به یادگار مانده است. در جستار پیش رو تلاش شده است از رهگذر پژوهشی بنیادی- تاریخی و با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، اندیشههای تربیتی فارابی واکاوی شود تا معلوم گردد وی تعلیم و تربیت را چه سان تعریف کرده است و دربارهی امکان و ضرورت تربیت چه گفته است و اهداف و اصول و عوامل تربیت از نگاه او کدام است و وی نسبت به برنامهی درسی و ساحتهای تربیت و روشهای تربیتی چه دیدگاهی داشته است.
خلاصه ماشینی:
هدف تحقیق در این مقاله از رهگذر بررسی مستقیم و بی واسطهی آثار فارابی به آرای تربیتی وی پرداخته شده است تا از جمله روشن شود فارابی، که بیگمان از نمایندگان اصلی بلکه بنیانگذار فلسفهی مشاء است، تربیت را چگونه تعریف کرده است؛ دیدگاه وی دربارهی امکان و ضرورت تربیت چیست؛ وی برای تربیت از کدام اهداف و اصول و عوامل یاد کرده است و برنامهی درسی و روشهای تربیتی برگزیدهی او کدام است و در نهایت ثابت شود که وی نیز مانند دیگر بزرگان تعلیم و تربیت اسلامی بی آنکه از عنوان فلسفهی تربیت یاد کند، به فلسفهی تربیت پرداخته است.
2- امکان تربیت: انسان را چنان سرشتهاند که چون زاده شود بالفعل دارای هیچ صفت اخلاقی و نفسانی نیست (فاربی، 1405 ب، ص 95) پس نه دارای فضیلت است و نه رذیلتی دارد؛ اما در سرشت خویش میتواند نسبت به پذیرش فضیلتی و یا رذیلتی، استعداد و آمادگی بیشتری داشته باشد و بر اساس همین آمادگی و استعداد، فضائل و رذائلی را آسانتر و بهتر بیاموزد و در اثر تکرار و ممارست، آنها را پارهای از شخصیت خود سازد و به صورت ملکه درآورد تا از صفات ثابت در او شوند (فارابی، ص 48؛ 1405 الف، ص 31-32)؛ باری خوی نیک و بد برآمد عادت است نه سرشت آدمی (همان، 1412 الف، ص 8-9).
بنابراین انسان چنان آفریده شده است که تربیت پذیرد و بتواند سازوار با استعدادهای سرشتی خود- که فارابی آنها را به فطرت مشترک و فطرت خاص تقسیم میکند (فارابی، 1371، ترجمهی سجادی، ص 187)- و البته متأثر از عوامل برونشخصیتی، تربیت شود و به فضائل آراسته یا به رذائل آلوده گردد.