چکیده:
مطلب حاضر میکوشد با شرحی بر نگرش والتر بنیامین به هنر،کاربرد این نظریه را در عصر حاضر بررسی کند. بر این اساس، بنیادینترین مقاله بنیامین" اثر هنری در عصر بازتولید ماشینی" که در زمان خیزش نازیسم نوشته است را برای خوانش دیدگاه وی از هنر و اثر هنری انتخاب کرده و ضمن بررسی و نقد پارهای از نظراتش، نگرش دیگر اندیشمندان به این مقوله و میزان تاثیرپذیری بنیامین از آنان تحلیل خواهد شد. بنیامین در این رساله اذعان دارد که "منحصر به فرد بودن اثر هنری از متجسم شدن آن در بافت سنت، ناشی میگردد". از این رهگذر، اثر هنری و سنتهای جامعه، دریک رابطه دیالکتیکی وارد میشوند. در دورههای مختلف تاریخی، ارزشهای متفاوتی به اثر هنری نسبت داده شده است. بنیامین نیز سه مرحله عمده را اینگونه بر میشمارد (هنر به مثابه آیین، هنر به منزله نمایش، هنر در عصر باز تولید ماشینی). با نگاهی به عنوان این مقاله درمییابیم که بنیامین آن را با دقتی فراوان برگزیده است و منظور او از"اثر هنری" گونهای خاص از هنر نیست، بلکه کل مفهوم هنر را دربر میگیرد. همچنین واژه"عصر" نیز نشاندهندهی آن است که نویسنده دورهای خاص را درنظر داشته است. به این ترتیب، به عبارت"بازتولید ماشینی" میرسیم که خود تعبیرهای گوناگونی دارد. بنیامین از بازتولید صرف آثار هنری سخن به میان نمیآورد و منظورش گونهای خاص، یعنی " تکثیر مکانیکی "در زمانی است که این امر به دلیل پیشرفتهای فنی امکانپذیر شده است.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس، بنیادینترین مقاله بنیامین" اثر هنری در عصر بازتولید ماشینی" که در زمان خیزش نازیسم نوشته است را برای خوانش دیدگاه وی از هنر و اثر هنری انتخاب کرده و ضمن بررسی و نقد پارهای از نظراتش، نگرش دیگر اندیشمندان به این مقوله و میزان تأثیرپذیری بنیامین از آنان تحلیل خواهد شد.
با نگاهی به عنوان این مقاله درمییابیم که بنیامین آن را با دقتی فراوان برگزیده است و منظور او از"اثر هنری" گونهای خاص از هنر نیست، بلکه کل مفهوم هنر را دربر میگیرد.
بنیامین از بازتولید صرف آثار هنری سخن به میان نمیآورد و منظورش گونهای خاص، یعنی " تکثیر مکانیکی "در زمانی است که این امر به دلیل پیشرفتهای فنی امکانپذیر شده است.
"به همین دلیل در حالی که بازتولید مکانیکی در گام نخست به هنرهای تجسمی مربوط میشود، به تدریج در تلقی هنرمند و مخاطب از اثر هنری در تمام شاخههای دیگر تولید هنری نیز تأثیر میگذارد، و دوران جدیدی را در آفرینش و دریافت آثار هنری میگشاید" ]همان: ۶۱[.
باید اشاره نمود که هگل پیش از بنیامین به از بین رفتن ارزش آیینی هنر اشاره نموده بود [احمدی، ۱۳۸۲ : ۲۳۸ ]آنچه بنیامین حال و هوا یا تجلی مینامد، به معنای صنعتی است از ابژه که فراتر از "شکل ظهور" میرود و از فعلیت و واقعیت ژرفتر میباشد.
[احمدی، ۶۱:۱۳۷۹] بهاین ترتیب، میتوان قدرت انحصاری اثر هنری بنیامین را با ویژگی امر والای کانتی مقایسه کرد: وقتی به دیدن فلان تابلوی بینظیر یکه در فلان مکان مقدس – کلیسا یا موزه – میرویم، حسی از تقدس و همزمان، ترس – حاکی از وجود فاصله بین ما و اثر و بزرگی آن – پدید میآید.