چکیده:
استعارة شناختی نه تنها به بررسی زبان می پردازد بلکه در نگاهی کلان تر چگونگی کارکردهای ذهن بشر در درک مفاهیم ، فرایند مفهوم سازی در ذهن و بازتـاب هـای آن در زبان را بررسی می کند. این نظریه مـی توانـد بـه عنـوان ابـزاری مناسـب در بررسی های ادبی مورد استفاده قرار گیرد و پژوهشـگر را در رسـیدن بـه شـناختی عمیق تر از متون و آفرینندگان آنها یاری رساند. ادبیات شفاهی و ترانه های عامیانـه بخش هایی از ادبیات و فرهنگ این سرزمین هستند که کمتر مورد توجه و بررسـی جدی قرار گرفته اند. در این مقاله به بررسی استعاره های «عشق » به عنـوان یکـی از مفاهیم بنیادی زندگی بشر در دوبیتی های عامیانة منطقة خراسان مـی پـردازیم . ایـن بررسی ، چگونگی برداشت و درک عامه از مفهوم «عشق » و «معشوق » را به خـوبی نشان می دهد و مشخص می کند که این مفاهیم بر اساس کدام حوزه های مفهـومی توسط عامه دریافت می شوند. تبیین و تحلیل این استعاره ها و مصـادیق آنهـا تـاثیر فرهنگ ، اقلیم و ایدئولوژی سـرایندگان را در نـوع اسـتعاره هـا آشـکار مـی نمایـد. همچنین نتایج این بررسی ، سلسله مراتب استعاری و نظام حاکم بر این استعاره هـا را مشخص می کند
خلاصه ماشینی:
نظریـة اسـتعارة شـناختی یکـی از تاثیرگـذارترین نظریـه هـا در حـوزة پـژوهش هـای زبان شناختی است و از آنجا که به چگونگی درک بشر از پدیده ها می پردازد، ابزاری مناسب جهت بررسی دوبیتی های عاشقانه و مفهوم «عشق » در این دوبیتی هاست چرا کـه بـا فراتـر رفتن از زبان و واکاوی تفکر عامه می تواند ما را در شناخت نظـام حـاکم بـر ذهـن آنهـا و ساختارهای پنهان در پس استعاره های موجود در زبانشان یاری کند.
(Turner & Lakoff, 1989: 55-67) برای نمونه ، اگر استعارة «غـم آتـش اسـت » را در نظـر بگیـریم ، عبـاراتی چـون «دلـم می سوزد»، «جگرم آتش گرفت »، یا «دلم برایش کباب است » از نمونه های کـاربرد متعـارف این استعاره در زبان هستند اما هنگامی که شاعری مانند سعدی عبـارتی ماننـد «بـه دود دل خود خلق را سوزاندن » را به کار می برد، در حقیقت با تمرکـز کـردن بـر جزئـی از حـوزة مفهومی آتش مانند دود که کمتر مورد توجه قرار گرفته ، عبارت استعاری «نـو»ی «دود دل » را می سازد و یا با استفادة همزمان از چند استعارة «متعارف » مانند «دل زمـین اسـت » و «دل ظرف کینه است »، عبارت نو و ادبی «نپاشند در هیچ دل تخم کین » را خلق مـی کنـد.
. (Kӧvecses,2008: 392-395) استعاره های اشعار عامیانه غالبا همان استعاره های متعارف در زبان روزمره هستند چـرا که در این گونه اشعار معمولا آفرینش ادبی و خلق معانی و تصاویر جدید به آن معنـی کـه در ادبیات رسمی دیده می شود، مورد نظر شاعر نیست بلکه شاعر در جستجوی راهی برای بیان عواطف شخصی و یا ابراز احساس به معشوقی است که او نیز هم طبقه ، همفکر و هم رای خود اوست پس تلاش چندانی در راستای ارتقای زبان واندیشه اش نمی کنـد.