چکیده:
هیجان، در کیفیت و گوناگونی تجربیات روزمره انسان نقش مهمی دارد. امروزه، مسایل مربوط به عصب زیستشناسی هیجان انسان، توجه روزافزون علم عصب پایه را به خود جلب کرده است؛ علمی که تا حد زیادی در اثر پیشرفت های روش های تصویربرداری عصب عملکردی به تکاپو افتاده است. نحوه تعامل و اثرگذاری هیجان روی سایر حوزه های شناخت، خصوصا توجه، حافظه و استنتاج، موضوع پژوهشی جدیدی است. این مقاله به نتایج روان شناختی و ساز و کارهای زمینه ای تنظیم هیجانی شناخت می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"به طور معمول در یک جستوجوی بینایی،با زیاد شدن تعداد توجه برگردانهای بیربط،زمان لازم برای شناسایی یک هدف مشخص افزایش مییابد که این نشانگر پردازش توجهی سریال (serial) است،اما برای محرکهای هیجانی(مانند چهرههای دارای تظاهر مثبت یا منفی یا برای عنکبوتها یا مارها) شنسایی هدف سریعتر است و محرکهای مرتبط با ترس بیشتر جلبتوجه میکنند.
بنابراین دادههای الکتروفیزیولوژی حاکی از آن است که پاسخهای سریع و گستردهء عصبی به محرکهای هیجانی،قبل از پاسخهایی به وجود میآیند که مربوط به شناسایی واقعی محرک شکل 1-مدار هیجانی-ادراکی-حافظه در مغز انسان.
مطالعات انجام شده روی بیماران مبتلا به کوری دید (blind sight) یا خاموشی بینایی (visual extinction) نشان دادهاند که آمیگدال به محرکهای هیجانی که در خارج از حوزهء آگاهی و یا در نیمه آسیبدیدهء میدان بینایی ارایه میشوند،پاسخ میدهد.
تغییرات شکلپذیری (plastic) مربوط به یادگیری،به طور گسترده،در مطالعات حیوانی هیجان مورد بررسی قرار گرفتهاند(مثل تنظیم مجدد وابسته به تجربه در قشرهای حسی که پس از شرطیشدن رخ میدهد)که ممکن است در بروز حافظه هیجانی در انسان نیز دارای اهمیت باشند.
به عبارت دیگر اینگونه مطرح شده است که پاسخهای عصبی الگومند،امکان افتراق حالات مختلف احساس را از یکدیگر فراهم میکنند،بدین ترتیب برای بازخوردهای حسی و نوروشیمیاییآوران به مغز که عامل تغییرات ناشی از هیجان در وضعیت بدن هستند،نقش علی مهمی در نظر گرفته میشود.
با جداسازی هیجان و احساس میتوان آرایش عملکردی زیر را مطرح کرد:ادراک وقایع مهیج باعث ایجاد پاسخهای هیجانی سریع،خودکار و یک شکل میشود و در مقابل،اثرات تنظیمکنندهء رفتاری طولانیتری وجود دارند که به وسیله حالتهای احساس تنظیم میشوند."