چکیده:
بررسی جریانهای فکری عصر مشروطهسید محی الدین خلخالیمحمد پوزشچکیدهسابقهی تاریخی آغاز جریان روشنفکری در ایران به اواخر دوران فتحعلیشاه و اوایل دوران محمدشاه قاجاریه (1190-1232ش/1811-1853م) بر میگردد. در این زمان عدهای از دانشجویان برای تحصیل علم به فرنگ رفته و پس از فراگیری اندیشههای مدرن سیاسی– اجتماعی غرب، آن را در ایران مطرح کردند. در پی آن، عدهای از اشراف و شاهزادگان جذب این اندیشهها شدند و کوشیدند اصلاحاتی را در جامعه ایجاد کنند. غرض از اجرای این اصلاحات، ایجاد نوعی مدرنیزاسیون در ایران بود. به بیان دیگر پیدایش جریان روشنفکری در ایران به دوران آشنایی با اندیشههای متجددانه اروپایی و تقلید از آن بر میگردد. در این پژوهش با بررسی جریانهای فکری عصر مشروطه، به معرفی اندیشههای روشنفکران سکولار (میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی) و روشنفکران اصلاحگرای پروتستانتیزم (عبدالرحیم طالبوف) و روشنفکران مصلحت جو و واقع گرا (میرزا ملکم خان ناظمالدوله و میرزا یوسف خان مستشارالدوله) پرداخته شده است. جریان روشنفکری دورهی مشروطه، تلاش گستردهای در جهت ایجاد «اصلاحات شبه مدرنیستی» در ساختار حکومت و ساختار اقتصادی- اجتماعی جامعه و در هم شکستن ساختارهای کلاسیک و غیروابستهی آن بود. در این پژوهش از روش توصیفی-تاریخی استفاده شده و با تکیه بر منابع دست اول دورهی مشروطه، به جریانهای فکری عصر مشروطه پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"این عده بدون در نظر گرفتن ساختار اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی جامعه ایران میکوشیدند اندیشههای تازهی غرب در عرصهی سیاست و اجتماع را با همان ماهیت غیر دینی تبیین نمایند، این دسته را میتوان «آرمان گرایان سکولار» نامید، نمونهی بارز این گروه، میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی است (آدمیت، 1349: 47) که در اینجا به معرفی اجمالی افکار و اندیشهی آنان میپردازیم: میرزا (عبدالحسین) آقاخان کرمانی (1270- 1314ق) میرزا آقا خان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری (۱۲۳۲ خورشیدی) در بردسیر زاده شد.
(همان: 91) در این جا به نمونههایی اشاره میکنیم: -طالبوف و ایران دوستی آنچه طالبوف را از کسانی چون آخوندزاده و میرزا ملکم خان جدا میکند، این است که او با وجود دعوت به اخذ دانش و اندیشهی جدید و بهره گیری از دستاوردهای ملتهای غرب در زمینهی سیاسی، حقوقی، اجتماعی و اذعان به برتری آنها به اندازهی هر دو، در برابر تمدن و فرهنگ مغرب زمین، دچار خود باختگی نشده است.
در نهایت باید اشاره کرد که بررسی مجموع آثار مستشارالدوله نشان میدهد که ضرورتهای اجتماعی مثل بی عدالتیهای موجود در جامعه، مشکلات اقتصادی و اوضاع نابسامان سیاسی و اداری، وی را به مبحث قانون خواهی کشیده است و حتی باعث شده اثر خود را تحت عنوان یک کلمه، به معنی قانون نام گذاری کرده است و همان طور که گفته شد با وجود این که مستشارالدوله با باورهای مذهبی حاکم در جامعه مخالف بوده و اصولا در این زمینه، به تفکیک دین از سیاست قائل بود، ولی به خاطر دریافت روشی که وضعیت مذهبی جامعه و جایگاه اندیشمندان تازه به دوران رسیده داشت، مجبور شد در نوخواهی و اصلاحگری خود، به باورهای مذهبی بها دهد و از نفوذ علما در پیشبرد آن استفاده نماید."