چکیده:
علی دشتی (1273 ـ 1360) ش) از جمله نویسندگانی است که از سال 1301 ش، با انتشار یادداشتهای «ایام محبس» به جنبش «ساده نویسی» در نثر معاصر پیوسته است. از این نویسنده، افزون بر این اثر، آثاری دیگر نیز در زمینة ترجمه، روزنامهنگاری، داستان و نقد ادبی برجای مانده است که همگی از این ویژگی برخوردار است. لیکن، در نثرهای دشتی، بویژه نخستین آثار وی، مقداری قابل توجه از واژگان عربی بچشم میخورد که ظاهرا، نثرهای او را از ویژگی ساده نویسی در سطح واژه گزینی دور کرده است. بسامد این واژگان در نثر وی به اندازای است که همواره مورد توجه و داوری منتقدان بوده است، بطوری که این ویژگی را نقصی بزرگ در شیوة نگارش دشتی دانسته و حتی گاهی نثر او را، بویژه در مقالههایش، ضمن مقایسه با نثر معاصران او، در ردیف نثرهای منشیانه و یا میراثدار نثرهای منشیانه قرار دادهاند. در این مقاله، میزان تاثیر واژگان عربی در سادگی نثر دشتی، بویژه در آثار انتقادی وی، مورد بررسی قرار گرفته است.
Ali Dashti (1273-1360) is one of the distinguished writers who upon publishing the notes”Ayyam Mahbas” in 1301 joined the simple style writing movement in Contemporary Prose. Apart from this work, many other works in variety of genres such as translation, journalism, story, and literary criticism all share this characteristic. However, in his prose, particularly his first works, there are considerable numbers of Arabic terms which apparently deviates his prose from the simplicity in terms of choice of diction.
The density of such terms has drawn the attention of critics to an extent which they regard this feature as a great shortcoming in his writing style and even comparing his prose particularly in his articles with that of his contemporaries, they place his prose alongside courtly prose and regard it as a continuation of the same tradition. In this article, the impact of Arabic terms on the simplicity of Dashti’s prose, in particular his critical works is investigated.
خلاصه ماشینی:
هم چنین محمد پروین گنابادی (١٣٥٧-١٢٨٢ش ) ـ مترجم ، نویسنده و مـدرس ـ با توجه به تبحر و تسلطی که خود به زبان و ادبیات عرب داشته ٨، دربـارۀ نثـر دشـتی ، بویژه دربارۀ «سیری در دیوان شمس » چنین داوری کرده است : «درگذشته ، دوست داران نثر دشتی می گفتند این نویسنده، با همۀ قـدرت قلـم و شیوۀ مؤثر، گاهی جمله های طولانی و پیچیده، که احیانا خـالی از تعقیـد هـم نیسـت ، و الفاظ عربی نامأنوس بکار می برد...
منتقدان امروزی نیز دربارۀ کاربرد واژگان عربی در آثار دشتی داوریهـایی دارنـد که از آن جمله ، دکتر مهدی ماحوزی این چنین می نویسد: «از آنجا که دشتی تحصیل کردۀ کربلا و نجـف و پـروردۀ آن دیـار و ماننـد هـر ایرانی پرورش یافته در آن سـامان، دارای لهجـۀ عربـی اسـت ، طبیعـی اسـت کـه در دو ترجمۀ نخست (نوامیس روحیه تطور ملل ، سـر تفـوق آنگلوساکسـون) نثـر وی فاقـد آن پختگی ، شیوایی و روانی است که در قلمرو سعدی، نقشی از حافظ یـا دمـی بـا خیـام و حتی نثر ترجمه ای «اعتماد به نفس » دیده می شود.
بنابراین ، به نظـر او منطقی و عاقلانه نیست که به شیوۀ سره نویسان، یکباره واژگان عربی را از زبان فارسـی دور بریزیم ، اما از سوی دیگر، با کاربرد بی رویۀ الفاظ عربی بـه قصـد فضـل نمـایی و بـه شکلی که فهم مطلب را برای عامه دشوار کند هـم ، سـخت مخـالف اسـت و ایـن شـیوۀ نویسندگی را ناپسند و نامطلوب می داند، چنانکه در نقد این دو گروه می نویسد: «آنهایی که فارسی امـروزی را زیـر پـای هـوسنـاک خـود انداختـه و لگـدمال می کنند دو دسته هستند.