چکیده:
دفتر چهارم مثنوی همچون سایر حلقه های شش گانه مثنوی مشحون از تفکرات متنوع است. می دانیم که در هر دفتر هزاران حرف در عبارت آمده است و ذهن سیال مولانا دایما از شاخه ای به شاخساری در پرواز است. خواننده این کتاب مطول معمولا در پیچ و خم ابیات ژرف و در لابه لای حکایت های توی در توی مثنوی و یا در جریان ذهن سیال مولانا گم می شود و کمتر مجال این را می یابد که نگاهی از افقی بالاتر - کل نگر - به آن داشته باشد. در این مقاله سعی بر آن شده است تا با استفاده از این شیوه (کل نگر) به تحلیل محتوایی و درون مایه ای دفتر چهارم مثنوی به لحاظ بسامدی پرداخته شود، تا از این رهگذر بتوان کلان فکرهای غالب براین دفتر را معرفی نمود.
خلاصه ماشینی:
در این داستان استر به نزد اشتر می رود و از او درخواست می کند که او را راهنمایی کند تا دیگر کمتر به رو افتد؛ اشتر اما پاره ای از تفاوت های مابین خود و استر را شرح می دهد و استر نیز اشک ریزان از وی طلب مساعدت می کند، اشتر رمز دستگیری و نجات استر را همین تواضع و شکستگی نفس در برابر امر شیخ می شمارد و معتقد است چون خوی بد در ذات استر نهادینه نشده بود و یا به قول مولانا اصلی نبود سبب تواضع وی گردید: گفت چون اقرار کردی پیش من رو که رستی تو زافات زمن دادی انصاف و رهیدی از بلا توعدو بودی شدی زاهل ولا خوی بد در ذات تو اصلی نبود کزبد اصلی نیاید جز جحود آن بدعاریتی باشد که او آرد اقرار و شود او توبه جو همچو آدم زلتش عاریه بود لاجرم اندر زمان توبه نمود چونکه اصلی بود جرم آن بلیس ره نبودش جانب توبه نفیس رو که رستی از خود و از خوی بد از زبان ن ار و از دندان دد (۳۴۱۶ ۳۴۱۰ دفتر چهارم) - بیان ویژگی های عاقل و نیم عاقل و احمق: همان گونه که مولانا قسمتی از دفتر چهارم را به بیان مختصات عقل اختصاص داده است، بخشی را هم به بیان ویژگی های عاقل و نیم عاقل و احمق مختص کرده است.