چکیده:
بر اساس دیدگاه اسطوره شناسی ساختاری، اسطوره ها از طریق عناصر میانجیی که ارائه می کند، می کوشد تضادی را از میان بردارد که میان جفت های متقابل برقرار است. عناصر میانجی مزبور در مسیر این تقابل، پیوسته در رفت و آمد است و می کوشد از طریق مبارزه و یا آمیختگی با یک سو یا هر دو سوی تقابل، راه وحدتی بیابد تا تضاد موجود را خنثی یا دست کم کم رنگ تر کند. در این نوشته به معرفی نظریه ساختاری لوی استروس در تحلیل اسطوره خواهیم پرداخت و با تحلیل نمونه وار داستان جمشید، میزان کاربرد نظریه را در بررسی اسطوره های ایرانی نشان خواهیم داد. بر این اساس، یمه/جم اسطوره ای است که برای بیان کوشش ذهن هندوایرانی در رفع تقابل مرگ و زندگی شکل گرفته است و پس از رفت و برگشت در دو سوی تقابل؛ یعنی تعارض میان اصل میرایی انسان و آرزوی دست یابی به زندگانی جاویدان، اگرچه نمی تواند تناقض موجود را بتمامی از میان بردارد، در نهایت به تجسمی آمیخته از هر دو مفهوم مرگ و زندگی بدل می شود که آن را «مرگ زنده» نامیده ایم.
خلاصه ماشینی:
حاصـل آن کـه کـارکرد و سرنوشـت جمشـيد بکلـي ديگرگون ميشود و در نهايت مطابق برخي منابع ، او را بـه مـرگ مـيکشـاند (دادسـتان ديني، پرسش ٣٧، بند ٢٠-١٩به نقل از روايت پهلوي، ١٣٦٧: ١٤١): ناميرايي ميرايي (وضعيت ابتدايي) (وضعيت انتهايي) عامل : لغزش پس از اين نقطۀ عطف که در شاخۀ ايراني روايـت ، مشـخص و در شـاخۀ هنـدي موهوم و مسکوت است ، سرگذشـت جمشـيد از مرحلـۀ نـاميرايي در زنـدگاني جاويـد و محض وارد دوراني ميشود که در آن ، سويۀ مرگ نيز خودي نشان ميدهد، اما چنان که خواهيم ديد، اين مواجهۀ جمشيد با مرگ از جنس ميرايي هـر انسـاني ديگـر در جهـان نيست ، بلکه ويژگيهايي منحصر به فرد دارد که او را از ديگران متمايز ميکنـد و نشـان ميدهد که پديدۀ زندگاني و مرگ در نقش دو مفهـوم سـاختاري مهـم در ايـن داسـتان ظاهر ميشود.
ب -دونيم شدگي: در بسـياري از منـابع پهلـوي و در تمـامي منـابع تـاريخي دورۀ اسلامي، سرنوشت جمشيد چنين گزارش شده که بـه دسـت بـرادرش سـپيتور و يـا بـه دست ضحاک با اره به دو نيم شده است (روايـت پهلـوي، ١٣٦٧: ٦١؛ بنـدهش ، ١٣٩٠: ١٤٩؛ دينوري، ١٣٨١: ٢٨؛ ثعالبي، ١٣٢٨: ٨؛ فردوسي، ١٣٨٦: ٨٦-١٨٥؛ اسدي توسي، ١٣٥٤: ٢٢/٤٣؛ ايران شان بن ابيالخير، ١٣٧٧: ٤١/١٨٩-٧٤٠؛ ابـن بلخـي، ١٣٦٣: ٣٤؛ مجمل التواريخ ، ١٣١٨: ٤٠؛ نهايۀالارب ، ١٣٧٥: ٢٦؛ در تجارب الامم (١٣٧٣: ٥٩) آمده اسـت : «روده و امعاي او بيـرون آورد و بـاقي جسـدش را پـاره پـاره گردانيـد»؛ بلعمـي (١٣٨٠: ٩٠) معتقد است که ضحاک جمشيد را از سر تا پا به دو نيم کرده اسـت ).